معماری یا مهراز سنتی ایران : . بناهایی كه به دست انسان ساخته می شود، جلوه هایی از نگرش او به جهان هستی است كه مبین قوّهٔ فكری و ساختار فرهنگی ـ اجتماعی افراد آن جامعه است.         معماری سنتی ایران ،تجلی نمادین جهانی ابدی و ازلی است كه این جهان را محلی گذرا و واسطه ای برای رسیدن به مرتبه ای والاتر به منظور وصول به آرامش درونی می داند ؛ برای همین است که مردم در آن خانه ها احساس آرامش داشته اند معماری ایران كه به صورت های گوناگون در بناهای مختلف متجلی گشته ، جایگاه خاصی را داراست كه در آن ،عقاید و رسوم و آیین ها در شرایط جغرافیایی و اقلیمی نمود بارزی دارد چه در شمال کشور با خانه هایی با سقف شیروانی ودیوارها وستونهای چوبی وچه در مرکز ایران ومناطق کویزی با خانه های گلی وخشتی وآجری وچه درغرب کشور باخانه های سنگی وچه در جنوب وساحل خلیج فارس ودریای عمان باخانه هایی ازجنس گل و سنگ و چوب وبرگ (کپرها) اینها همه  حاصل دسترنج هنرمندانی است كه برای اعتلای این هنر با تكیه بر ایمان خویش ، در این راه از هیچ كوششی دریغ نورزیده اند. همراه با اساتید معماری هر زمان ، استادان صنایع دستی وسنتی محلی هرمنطقه نیز با همان تفكر فوق اما تجلی یافته در هنرِ خاص خویش ، تكامل بخش و اثرگذار بر معماری سنتی ایرانی بوده اند . معماری سنتی ما همچون موسیقی سنتی ما است که هیچوقت ازبین نرفته ونمی رود هم خواننده وهم نوازنده وآهنگ ساز آن انسانهای بااصالت وفرهیخته ای می باشند وهمیشه ودر هر دورانی در نزد مردم محترم می باشند واز همه مهمتر اشعار آن است که ازشاعران وعارفان ودانشمندان ایرانی  همچون مولوی وسعدی وحافظ وخیام و......است که از افتخارات ایرانیان است . برعکس معماری جدید ما همخوان با موسیقی جدید موجود است هرچند وقت یکبار تغیر پیدا می کند. نماها در حال تغیر است دکراسیون داخلی در حال تغیر ودگرگونی است این از آن تقلید می کند وآن از این  وبه عبارتی دل را می زند وزودازآن خسته می شد وهمه در سرگردانی وسردر گمی هستند واکثرا از محل سکونت خود راضی وخوشنود نیستند  وبه سراغ خانه ای دیگر می روند . کمتر کسی است که این خانه های سنتی را مشاهده کند ولب به تحسین وتمجید از آن نگشاید وآرزونکند که همچین خانه ای داشته باشد . معماری سنتی قبل از پیدایش تکنولوژی و مصالح جدید ساختمانی در تمام نقاط کشور و به هر شکل و به هر کیفیت با هویت بشمار می رفت که در طی سالیان دراز و قرنهای متمادی مصالح و شیوه های فنی ویژه خود را داشت. این نوع ساخت و ساز بومی بسیار بجا می نمود و به موقع و کاملا ارزنده و منطقی و گاه نیز بس شکوهمند بود و هنوز هم بعنوان یک معماری شریف و برخوردار از مقیاس انسانی دارای همان ارزش و اعتباراولیه  است . تحلیل معماری ایرانی نشان می دهد که به رغم کثرت و تنوع و پیچیدگی بناها ، اصول و مفاهیم و الگوهایی در طول زمان به گونه های مختلف در این معماری بکار گرفته شده اند افزون بر آن این نتیجه بدست آمده که تکامل معماری ایران بیشتر بر تعالی اصولی و مفاهیم معماری استوار بوده است. با پذبرش این امر ، میتوان در معماری امروز ایران نیز به همان اصول و مفاهیم و الگوها پرداخت و آنها را در جریان یک فعالیت خلاق تکامل بخشید و به پیش برد. با نگرشی بر سایر سبکها و مکاتب معماری ، معماری مدرن امروزی بدون هویت و بدون گذشته تاریخی و ریشه فرهنگی قادر نیست که پاسخگوی باور های فرهنگی این مرز و بوم باشد و همچنین ناساختارها و ضد ساختار برای جامعه پایبند به سنتها و میراث فرهنگی ، قابل درک نیست چون هنر معماری اصیل کشورمان هیچگاه با نسل حاضر همراه نشده و متانت و سنگینی بیان خود را حفظ کرده است . پس ضرویست که معماران این زمان با شناخت ، پالایش و بهره گیری مناسب از محاسنات سایر مکاتب و سبک های معماری و عجین نمودن آنها با فرهنگ خودی ، معماری ایران را که همواره مورد توجه بوده احیاء نموده و در این برهه از زمان ، معماری کنونی را تجلی نموده که همانا از اهداف قانون نظام مهندسی و کنترل ساختمان می باشد. ( بند 1 ماده 2 ) امید است طرح این موضوع ، انگیزه ای برای سایر معماران جهت ادامه بحث و همچنین ادامه منطقی و تکاملی تاریخ معماری بسیار با ارزش گذشته مان و مناسب معماری امروزکه میراث دار معماری بااصالت ایرانی است باشد . معماران در گذشته درون گرا بودندوحال برون را می نگرند. اين را درون خانه هاي قديم به خوبي ثابت مي کند.معماران نظر به دید درونگرائی که داشتند سعي مي کردند ظاهر بنا را همگن با بناهاي ديگر بسازند؛ درست برعكس امروز كه نماهی مختلفی که مربوط به نقاط مختلف جغرافیایی واقلیمی است در یک راسته خیابان مشاهده می شود یکی سنگی است یکی آجری یکی یکی شیشه ای یکی پلاستیکی یا فلزی و.... ساختمان ها با هزينه هايي زیاد ساخته مي شود اما وقتي داخل آن مي شويد با فضايي تنگ و تاریک و غيرقابل زندگي مواجه ايد.اتاق خواب کوچکترین روزنه ای به بیرون ندارد وبا بستن در تاریکی مطلق براتاق حاکم می شود وباعث ترس ووحشت صاحب خانه می گردد. به همين خاطر است که برخي از شهرهايي که براساس معماري قديم ساخته شده اند محيطي دلنشين را فراهم کرده اند. ظاهر خانه ها شبيه هم بود و هر كس براساس توان و شخصيت و نياز خود براي داخل اش فضاسازي مي کرد.  وقتي مي خواهيم وارد اين خانه ها شويم، سلسله مراتبي وجود دارد. بنابراين حريم صاحب خانه کاملاً امن بوده است. اما حالاوقتي در خانه باز مي شود همه چيز آن پيدا است. معماري ايراني فکر زيادي پشت خود دارد. براي تابستان يك فضا دارد، براي زمستان يك فضا. چيزي که خيلي مهم است، هر منطقه يا شهر براساس اقليم خود، سيستم نورگيري ها را طراحي مي کرده است. مثلاً در منطقه معتدل يا گرم، پنجره ها کوچک اند و در مناطق سرد، پنجره ها بزرگ. اما حالاپا در هر نقطه اي از کشور که مي گذاريم، خانه ها شبيه به هم هستند در منطقه کویری نمای تمام شیشه کار می شود واگر در تابستان گذرتان به این ساختمانها بیفتد هنگام عبور از راه پله انگار در سونای خشک قرار گرفتی وکلی عرق خواهی ریخت که البته برای وزن کم کردن خوب است وبرعکس در مناطق دیگر و توجهي به جغرافيا و موارد اقليمي شهرها نمي شود. به خاطر همين است که درصد اتلاف انرژي در کشور ما بالا است. بايد بگويم آنچه به عنوان هنر در غرب تعريف شده است، ما در ايران نداشته ايم. چون غربي ها نگاهي شيء گرايانه به هنر دارند به همين خاطر است که بت پرستي در آنجا رواج زيادي داشته است. اما ايرانيان به مفهوم نظر داشته اند و در نتيجه مي بينيم که ما همواره يگانه پرست بوده ايم و هيچ گاه بت پرستي در ايران زمين رواج نداشته است.     از اين لحاظ ما ايراني ها چيزي به اسم هنر كه سر تاقچه بگذاريم، نداشته ايم. هر چيزي که ساخته مي شد كاربرد داشت.     فرش و قالي وقلیچه وگلیم  ايراني که به چشم غربي ها يک هنر محسوب مي شود، ما آن را زير پای خود مي اندازيم و با آن زندگي مي کنيم. همين طور بسياري موارد ديگر که مي توان مطرح کرد. به همين علت است که با زندگي جديد و به اصطلاح مدرن امروزی ودور شدن از سنت ها يمان که حاصل هزاران سال فرهنگ غنی این مرز وبوم است ، در این دوران  صنايع دستي ما كاربرد گذشته خود را ديگر ندارد و اکنون در حال نابودي است. ما اگر مي خواهيم شرايط خوبي در زندگي مان حاکم باشد بايد به درون و فضاي خانه مان اهميت بيشتري بدهيم. معماران داخلي در اين زمينه کمک هاي شاياني خواهند کرد. متاسفانه هنر از زندگي ما خارج شده و تبديل به دکور شده است. ايراني بايد روي قالي بنشيند نه روي موكت. بايد روي ميزش پارچه قلمكار باشد و از پشتي استفاده کند. اينها تاثير رواني بسيار مثبتي بر انسان دارد. مردم ما به حوض ها و حوضچه ها علاقه زيادي دارنداما در خانه های کنونی خبری ازآن نیست  اگر فرهنگ سازي درباره شيوه درست زندگي به خوبي انجام شود، مردم هم از آن استقبال ميکنند. شهرستان سبزوار،همچون اکثر نقاط ایران دارای بافتی درون‌گرااست و متاثر از شرایط آب و هوایی این منطقه می‌باشد، از بررسی خانه های سنتی در سبزوار، می‌توان به ویژگی‌هایی دست یافت که به تعدادی از آنها اشاره می شود. از جمله آنها می‌توان، به جهت و امتداد کوچه‌ها و راسته‌ها اشاره کرد که بیشتر شمالی – جنوبی بوده،وتعدادی نیز شرقی وغربی است .معبرو کوچه‌ها و گذرها سنگ فرش بودند جهت اصلی خانه‌ها، با تبعیت از شیب ملا یم  زمین شمالی و جنوبی است هر چند که اکنون نیز با تبعیت از همان زمان جهت خانه ها به همان شکل باقی مانده است . همچنین نمای خانه ها رو به جنوب بوده است چرا که در زمستان، برای استفاده از آفتاب وتامین گرما اهمیت داشته است در و پنجره‌ها کوچک بوده است ودرها بااینکه عرض آنها کمتر یک متر بوده است دولت بوده وباز شد دربها در کنا قطر دیوارها بوده است بنا براین دربها از داخل اتاق بیرون نمی زده است. معمولا مصالح به کار رفته‌در بناهای این شهر بسیار همگون و متناسب با طبیعت و اقلیم یک شهر حاشیه کویرو عمدتا از آجر و خشت و گل و چوب بوده است. بیشتر خانه‌ها معمولا در اطراف حیاط ساخته می‌شد، خانه‌های سنتی سبزوار، ناشی از فرهنگ وهنر اصیل ایرانی همچون حفظ حریم خصوصی رعایت حقوق همسایه ها واحترام به یکدیگر بوده است. این بناها نوعی حس رضایت و خشنودی روحی و روانی را ایجاد می‌کرده، رضایتی که حاصل زندگی فرهنگ اصیل ایرانی می باشد. آنچه که در معماری سنتی ایران می توان یافت و همیشه مورد توجه بوده و می باشد وجود روح معماری در ابنیه ها ی سنتی است.از آنجایی که معماران سنتی ایرانی در ساخت و اجرای این بناها از هیچ تلاشی فرو گذار نکردند.دقت و نظم موجود در اجرای این بناها و وجود عناصر معماری زیبا که با دستان استادانه ی خالق آن به اثری ماندگار بدل گشته.   معماری یا مهرازچیست: واژه «معماری» در زبان عربی از ریشهٔ «عمر» به معنای عمران و آبادی و آبادانی است و «معمار» ، بسیار آباد کننده می باشد. در قرآن نیز در مواردی به ساختن و معماری و یا عمارت که ریشه معماری دارد اشاره شده است. هنگامی که خداوند می‎فرماید “عمروالارض” یعنی زمین را آباد کنید و زمین بنایی والا می باشد. تعمیر هم از همین ماده است و همچنین عمر نیز به معنای تعمیر بدان  بواسطه روح است واگر زیارت خانه خدا هم عمره می گویند باز به همین خاطر است که زیارت مردم مایه آبادانی بیت الله الحرام است. در زبان فارسی معماری در لغت به معنای علم بنایی و ابعاد سازی آمده است و معمار به معنای بسیار عمارت کننده آنکه عمارت کند وموجب رونق و تعالی گردد وعمارت نیز به معنی آبادی است. لغات هم ریشه معماری و عمارت نیز همه معنایی از آبادانی و زندگی و حیات را درخود دارند. در زبان پارسی برابرهایی گوناگونی برای معمار ومعماری آمده‌است مانند :‌ «والادگر» ، «راز» ، «رازیگر» ، «زاویل» ، «دزار» ، «بانی کار» و «مهراز». مهراز، واژه‌ای است که از «مه» + «راز» درست‌شده و مه برابر مهتر و بزرگ بنایان است. بنابراین از دو بخش « مه » ، به‌معنای بزرگ و «راز» به‌معنای سازنده درست شده‌است. این واژه برابر مهندس معمار به تعبیر امروزی است. در زبان لاتین نیز واژه «architect» از دو بخش archi به معنای سر، سرپرست و رئیس و tecton به معنای سازنده درست شده که کاملاً همتراز با واژه مهراز می باشد. مفهوم دقیق واژه معماری ریشه در واژه یونانی archi-tecture به معنای ساختن ویژه دارد. دایره المعارف معماری تعریف معماری را به این شکل بیان می کند که : «معماری باید علم و هنری تعریف شود که طراحی ساختمان را توام با کیفیت زیبایی ، هندسی و عاطفی ، نیروی معنوی و روحانی رضایتمندی اندیشمندانه و پیچیدگی، سازه سالم و برنامه ریزی ساده و انواع مختلف ویژگی های هنری از قبیل دوام و ماندگاری مواد و مصالح مطبوع ، رنگ آمیزی خوشایند و دلپذیر و تزئینات وآراستگی و پویایی و تناسبات خوب و مقیاس قابل قبول و بسیاری از تداعی های خاطره آمیز و پیوند با سنت های پیشین به همراه داشته باشد .» که اینها همه در معماری سنتی ما موجود وملموس می باشد. معماری به عنوان یکی از قدیمی ترین علوم ، از پیشینه ای کهن برخوردار است . از زمانی که انسان پا به عرصه حیات نهاد،خود را آغاز نمود و تا به امروز پا به پای بشر و سایر پدیده های بشری روند تکاملی خود را طی کرده و دگرگونی های بسیاری را به خود دیده و به واسطه همین دگرگونی ها در طی زمان تعاریف آن نیز تغییر کرده است . معماری پدیده ای است که طی هزاران سال وجود داشته است و نمونه های آن به شکل بناها و ساختمانهای متعدد در جهان پراکنده می باشد . معماری زندگی است. معماری هنر ساختن است. معماری دفتر ثبت تاریخ بشری است. معماری هنر افراشتن و آراستن بنا توسط انسان است. اخلاق در معماری سنتی:در میان بافتهای قدیمی شهرهای ایران زمین چه در شمال وجنوب ومرکز آن یکی از با شکوه ترین مشخصه های معماری سنتی ایران را در طراحی خانه ها میتوان کاملا" مشاهده کرد و آن پایبندی معماران  به اصول و اعتقادات مردمی می باشد. انسانی که از میان خود مردم آمده،تا صادقانه خانه ای بسازد که محلی برای زندگی اها لی آن خانه باشد ودنبال کسب در آمدوسود نبوده است و این سادگی وسالمی و صداقت معمار است که حیات به این بناها می بخشد . معماران ما همچون کارهایشان درون گرا بودند. معماران سنتی  بساز وبفروش نبودند وهیچ معماری خانه ای برای فروش نمی ساخت یابرای سکونت خود می ساخت یابرای دیگری وبه سفارش او واحتیاجات صاحب خانه راخوب می شناخت وآن را برای او تامین می کرد.با عبور از کوچه های قدیمی، ساختار درونگرائی خانه ها به منظور حفظ حریم خصوصی صاحبان خانه  را میتوان دید و آرامشی که حاکم بر داخل این خانه ها است رااز بیرون خانه نیز میتوان احساس کردودید. در اکثر حانه هاسکویی در کنار در ورودی به منظور نشستن و رفع خستگی کسانیکه در پشت در منتظرند یا عابرانیکه اندکی جهت رفع خستگی برآن می نشینند اینها همه بیانگر احترامی است که ساکنین آن خانه به رهگذران وهمشهریان خود می گذاشتند.   در طراحی درهای ورودی که در آن آشنا بودن معمار را درفن خود نشان می دهد قرار دادن دو کوبه با دو شکل وصدای متفاوت که حتی اگرآن شخص نابینا هم باشد آنراتشخیص می دهد، یکی درکوب چکشی که در سمت لنگ چپ در قرار داشت که مردان توسط آن حضور خود رادر پشت درب اعلام می کرده و دیگری حلقه ای که مخصوص زنان بود وآن هم درسمت لنگه  راست درب که باز شو درب هم بود قرار می گرفت تا شخصی که برای باز کردن در می آید بداند  که پشت در مرد است یا زن( وبه عبارتی دیگر استفاده از اف اف های امروزی وآیفونهای تصویری رادر آن زمان را نشان می دهد) درهای ورودی به داخل ساختمان واتاقها ارتفاعی کمتر ازدو متر داشته اند وباتوجه به اینکه محدودیت ارتفاع نداشته اند وارتفاع درها بیشتر از آن قابل اجراء بوده است ولی با این حال ارتفاع را کوتاه می گرفتند تاهم بی اختیار  کسیکه وارد می شود سر خود را خم می کند واین تواضع را نشان می دهد وهم از تکبر محدود متکبران جلو گیری می کند وخضوع وخشوع را به آنها یادآور می کند . بعد از ورود ابتدا وارد فضای هشتی میشویم که معمولا اضلاع آن برخلاف اسمش هشت ضلعی نمی باشد واکثرا مربع یا مستطیل شکل است و به همین جهت به این قسمت معمولا" مکث گاه یا توقف گاه کوتاه گفته میشودــ محلی برای خوش آمد گویی و انتظار،که در اطراف  آن سکوهایی قرار گرفته همانند نیمکت جهت نشستن افراد ، زیرا وسعت برخی از خانه ها آنقدر بود که مدتی طول میکشید تا صاحب خانه واهالی آن برای خوش آمد گویی نزد مهمانها برسند. سقف این فضاها دارای آجرکاری و کاشی کاری یا گچ بریهای زیباییبوده  تا مهمان در مدتی که در آنجا منتظر است خسته ناراحت نشود واین مدت برایش سخت نگذرد.اخلاق و احترام در معماری ایرانی به اوج خود می رسد. انسان از همان لحظه که به خانه پا می گذارد مجبور می شود چشم خود را از پلیدی ها دور کند.            هشتی درخانه شریعتمداری دارای دوطاقچه جهت نشستن واستراحت مهمان درزمان انتظاروسقفی خونچه پوش وزیبا باآجرکه مهمان راتامدتی بازیبایی خود بخودمشغول می کند. مرد ایرانی در ابتدا که کوبه ی در خانه را به صدا در می آورد با صدای مردانه ی آن به خود می آید که مرد ایرانی شخصی است دارای اخلاقیات انسانی و همان است که در نبرد با دشمن نهایت جوانمردی را رعایت می کند. وارد خانه که می شود باید از هشتی عبور کند این مکان مرد را دوباره به خود آورده که رعایت اخلاق را داشته باشدودر این مکان منتظر صاحب خانه بماند تااو به پیشوازش بیاید وهیچگاه صاحب خانه او راپشت در نمی گذارد. وارد میانسرا می شود شیشه های رنگی علاوه بر اینکه به حیاط و فضای اتاق زیبایی خاص داده است و نور را پولاریزه می کند، مانع دید شخص به درون اتاق می شود. از پله ها بالا می آید به در اتاق که می رسد برای اینکه به علت وجود آستانه به زمین نخورد باید سر را پایین اندازد و کفش خود را در پشت آن رها کند و با کفش وارد اتاق نشود. بر اثر ارتفاع کم در باید سر خود را خم کند و نهایت احترام را در آخرین لحظه نیز به جا آوردوهرچند که او آدم مغرور وخود خواهی باشد بالاجبار سر را خم می کند ود حالت تعظیم واحترام به خانه وارد وی شود. با این وجود هنگامی که وارد اتاق می شود به گونه ای از او پذیرایی می شود که گویی سال های سال است که در آن خانه می زیسته و با مردمان آن هم سفره بوده است. این است اشاره ای کوچک از آن معماری اصیلی که بیش از هزاران سال زنده مانده است و همانند هر هنروآداب ورسوم اصیل دیگر ایرانی پایدارمانده و خواهد ماند انشاء الله.     معماری سبزوار: سبزوار:   سَبْزِوار یکی از شهرهای بزرگ استان خراسان رضوی است که در غرب خراسان، در شمال شرق ایران درمسیر جاده تهران به مشهد قرار دارد.  سبزوار در اصل‌ساسويه‌آباد بوده‌است‌و گفته‌اند از پسران‌ساسويه يزجرد بود . تاریخ سبزوار با بیهق پیوند خورده‌است. پس ازحمله مغول به سلطنت خوارزمشاه به دلیل دلاوری محلی موسوم به سربداران برای مدتی به نام سربداران شناخته می‌شد.   شهر سبزوار با 950 متر ارتفاع از سطح درياي آزاد، در عرض جغرافيايي 36 درجه و 12 دقيقه شمالي و طول جغرافيايي 57 درجه و 40 دقيقه شرقي ، در حاشيه شرقي دشت كوير واقع شده است.   شناخت تاریخی  سبزوار:   درباره نحوه تطور و دگرگونی نام شهر، يعني اينكه چرا شهر مورد بحث،(ساسویه)و (بيهق) و  بعد(سبزوار) نام گرفته، نوشته ها تقریباً يكنواخت است.  براي آگاهي بيشتر، از قلم مورخان  اين نظريات را مي خوانيم:   سبزوار نام شهري است از اقليم چهارم بخراسان الان به تشيع معروف به محبت اهل بيت معشوف و سبزوار در اصل‌ساسويه‌آباد بوده‌است‌و گفته‌اند از پسران‌ساسويه يزجرد بود (دهخدا- 1364 - 265). دكتر مهدوي دامغاني چنين اظهار   نظر مي كند: ظاهراً كلمه بيهق معرب  است، در اينكه اصل كلمه چه بوده است  ميان دانشمندان اختلاف عقيده وجود دارد؛ برخي از كتابهاي لغت اظهارنظركرده اند كه اصل اين كلمه«بيهگ» بوده است وگاف فارسي درعربي مبدل به قاف شده است. به هرحال از مطالعه مجموعه نوشته ها وتحقيقات چنين برداشت مي شود كه«بيهق»نام ناحيه و منطقه اي بوده است بسيار قديمي!! در پاره اي ازمأخذ سبزوارو در برخي ديگر بيهق نوشته شده است و اين بستگي دارد به قدمت تاريخي و زمان نگارش كتب و منابع كه اگر از گذشته هاي دور باشد«قصبه»و .گذشته هاي نه چندان دور«سبزوار» و صحيح نيز چنين است بنياد شهر سبزوار را برخي مربوط به عهد اشكانيان و همزمان با پيدايش و رونق راه بين المللي شرق به غرب مي دانند و بعضي براين عقيده اند كه تاريخ احداث اين شهر درحدود سال سيصد ميلادي با آغاز تشكيل سلسله ساساني است ولي متأسفانه در ميان آثار معدود دوره ساساني اشاره اي نيست كه دلالت به اين موضوع كند. ابوالحسن بيهقي در تاريخ بيهق نقل مي كند كه سبزوار را ساسان بن بهمن بن اسفنديار بنا كرده است. قول ديگري را هم بيهقي ياد مي كند كه بناي سبزوار را ساسان ديگري نهاده و او ساسان بن بابك بن ساسان بن مهربن ساسان بن بيهق اسفنديار بوده است. اين محقق روايت  ديگري را هم نقل مي كند، بدين گونه كه گفته اند: «سبزوار را ساسويه بن شاپور الملك بنا كرده است و شاپور آن بود كه نيشابور بنا كرد.» و بنابراين گفته: «پسر اين ساسويه يزد خسرو بوده كه خسروشيرجوين و خسرو آباد و خسروگرد را بنا كرده است.» همچنين بيهقي مي نويسد: مردي بوده   در روزگار بهمن الملك كه او را بيهه خوانده اند و آنجا كه مقابل آمناباد است ديهي بنا كرده است اين نيز بنا نمود و اينجا بيهق نام گرفته است. حمدالله مستوفي در مورد كسي كه دستور بر احداث بيهق نموده از بيهقي پيروي كرده و بنياد آنرا در حدود 300 ميلادي مقارن با تشکيل سلسله ساساني دانسته است. ياقوت درمعجم البلدان آورده كه: بيهق ناحيه ايست بزرگ وكوره اي وسيع داراي شهرهاي بسيار وآباداني مشتمل بر 321 قريه است و حدود آن از ناحيه نيشابور به انتهاي حدود ريوند تا نزديك دامغان محدود است.   محمود بيهقي در کتاب سبزوار شهر ديرينه هاي پايدار بيان مي کندکه: سبزوار جزو تقسيمات پارتيها بوده و از زمان سلوکيه به بعد دستخوش تحولاتي شده است(بيهقي1375-42). از نظر بيهقي، پيدايش بيهق به 2500 سال پيش مي رسد( همان- 157) . مرحوم حسن پيرنيا در كتاب ارزشمند «تاريخ ايران باستان» جوين و سبزوار را جزء قلمرو پارتيان آورده كه قبل از تشكيل دولت اشكانيان توسط پارت‌ها جزو سرزمين خاصه آنها بوده است؛ در نتيجه واضح است که اين منطقه‌ در قبل از اسلام‌هم حيات‌داشته است.           معرفی معماران خانواده معماری :            خانواده معماری در سبزوار یکی از خانواده های اصیل وقدیمی دراین شهر می باشند که بیش از یکصد سال است دراین شهر زندگی می کنند. ودر چندین نسل در این شهر زندگی کرده ومی کنند وآنطوریکه از فامیل ایشان پیداست نسل اندر نسل اکثرا ومخصوصا در گذشته نه چندان دور معمار بوده وانشاء الله در آینده هم تعدادی از ایشان معمار خواهند بود وراه پدران خود را ادامه خواهند داد.       تاریخچه خاندان معماری : سفر خانواده معماری وهمراهان از کرمان به مشهد وسبزوار :                در اواخر دوران قاجاربود که استاد علی وشعبان وحسین به همراه خانواده های خود واقوام وآشنایان وعده ای دیگر ازدوستان وهمسایگان  به قصد سفروزیارت امامرضا(ع) با کاروانی همراه شده وشهر رفسنجان در استان کرمان را به سوی مشهد ترک کرده وراهی دیار خراسان بزرگ می شوند .           عده ای از آنها دررفسنجان ساکن بوده اند وعده ای در خلیل آباد رفسنجان که اکنون جزء شهر رفسنجان و متصل به شهر است . آنان روزها وهفته ها در راه بودند تا بتوانند فاصله 1000 کیلو متری بین رفسنجان تا مشهد را طی کنند .  نوروز سال 1280 فرا می رسد در آن زمان استاد علی بیست وهفت سال بیش نداشت وبرادرش شعبان نیز بیست وچها رساله بود ودر این ایام بود که با مشورت بزرگان فامیل پدر وپدر بزرگشان تصمیم می گیرند تا به این سفر بروند .          آنان پس ازنوروزکه هوا گرمتر شده وبرفهای باقیمانده از زمستان سال قبل بر زمین مانده آب شده وزمین سرسبزوخرم شده در اوایل اردیبهشت ماه درسحر گاهان یک روز بهاری عده ای ازدروازه رفسنجان وعده ای دیگر ازقلعه خلیل آباد خارج شده وبه سمت شمال که منطقه ای کوهستانی است حرکت می کنند. ابتدا می بایست به زرند بروند چند روزی در راه بوده تابه زرند برسند .بین رفسنجان وزرند کوههای بلندی قرار دارد که رفسنجان در جنوب این کوهها قرار دارد وزرند در شمال آن وبرای عبور ازاین کوهها از شیارها ودره هایی که آب بوجود آورده بود می بایست  گذشت فاصله بین این دو شهردر راههای کاروانی آن زمان حدود یکصد کیلومتر بوده است که می بایست از رشته کوهی در این بین عبور کرد . ولی فاصله اکنون رفسنجان به زرند حدود هفتاد کیلو متر است البته با عبور از سه تونل که یکی از آنها یکهزارو دویست متر طول آن است .          آنان پس از رسیدن به زرند که چند روزی در راه بوده اند در زرند توقف می کنند چراکه هم در زرند اقوام وآشنایانی داشته اند وهم اینکه عده ای ازاین اقوام خواستا ر همراهی در این سفر بوده وبه این کاروان ملحق می شوند. پس از زرند آنها می بایست در مسیر حرکت به سوی شمال وبطرف مشهد بسوی راور رفته ودر مسیر راه کاروانی بسوی راور حرکت می کنند این مسیر نیز چند روز طمل می کشد چرا که می بایست از مسیری کوهستانی خود عبور کرد که بین این دو شهر قرار دارد البته کوهستانهای این منطقه کم ارتفاع تر از مسیر رفسنجان به زرند است ولی وسعت آنها بیشتر وفاصله بین دوشهر نیز اندکی طولانی تر است .فاصله کنونی زرند تا راور حدود هشتاد کیلومتر می باشد. بعد از رسیدن به راور وتوقف در آنجا آنها به سخترین مسیر خود می رسند که عبور از کویر لوت شمالی است . قبل از ادامه داستان میبایست جهت روشن شدن موقعیت ومسیر عبور آنان توضیحاتی در خصوص کویر لوت یاکویر مرکزی ایران بدهم. کویر لوت : در مورد لوت کتابها می توان نوشت ولی باتوجه به اینکه مورد بحث ما نمی باشد وفقط جهت آشنایی به خلاصه ای از خصوصیات آن اکتفا می شود .         کویرلوت ایران با وسعتی برابربا ........کیلو متر مربع در مرکز وشرق ایران قرار دارد کویر لوت منطقه ای خشک وکم آب یا بی آبی است که بعلت شوری خاک آن اگر هم بارندگی می شود آب آن قابل استفاده برای هیچ موجود زنده ای نیست ودر بعضی ازقسمتهای آن اثری از زندگی مشاهده نمی شود حتی شاخه خشکیده درختی به اندازه چوب کبریت هم در آن یافت نمی شود وتنها خاک است وشن وماسه های بادی انگار درکره ای دیگری همچون مریخ واز این نظر در جهان منحصر بفرد است وجازبه گردشگری غنی داردکه حیف است که از آن بهره برداری مناسبی نمی شود . نمایی از کویرلوت درکلوتها  هم اکنون در مسیر مشهد به کرمان فاصله دو شهربین این کویر که فردوس در شمال لوت وراور در جنوب آن است چهارصد کیلومتر می باشد . که بیشترین فاصله بین دوشهردر کشور ما است . البته در این فاصله دو آبادی وجود دارد که یکی نایبندان است ودیگری دیهوک که چندان ازنظر خدمات رسانی مناسب نمی باشد.          لوت منطقه ای دارد بنام گندم بریان که گویند دمای آن دربعضی از روزهای تابستان به صد درجه هم می رسد که هیچ موجود زنده ای راتوان استقامت نیست چه انسان باشد چه حیوان وچه گیاه . درمورد این نام حکایتی است که می گویند درروزگاران گذشته کاروانی با بار گندم از این منطقه می گذشته که به دلیل تشنگی یا بیماری حیوانات تلف شده وگندمها در همانجا به زمین می ریزد . صاحبان گندم پس از مدتی برگشته تاگندم خود راببرن درکمال تعجب مشاهده می کنند تمامی گندمها برشته شده وبه اصطلاح تف خورده است وبریان شده است وبه همین خاطرنام آن منطقه راساکنان شهداد گندم بریان نهادند. گندم بریان درکویرلوت – هیچ موجود زنده ای وجود ندارد نه گیاه نه حیوان    لوت دارای کلوتهای زیبایی است که ازجازبه های گردشگری کرمان است که در امتداد شمال به جنوب بطول سیصد کیلومتر می باشدوبه شهر کلوتها مشهور است وبراستی که شهری است با برجهای کلوتی زیبا ودل انگیز که خیابانها و محوطه اطراف آن باشنهای روان پولکی دست نخورده توسط بادبه شکل زیبایی فرش شده است. کلوتها درکویرلوت    در روز وشب در آن سکوتی حکم فرما است که باعث آرامش انسان می شود شبهای آن آسمان چنان صاف وروشن است که کهکشان راه شیری در امتداد شمال به جنوب هویداست واز دیدن آن بی اختیار به خداوند عالم سپاس می گویی  انگار ستارگان با ملیونها ومیلیاردها سال نوری فاصله در نزدیکی توقرار دارند اینها همه از زیبایی های لوت است . در بعضی از نقاط لوت ودر کنار کلوتها درختان ودرختچه هایی برروی تپه های کوچک ماسه ای روئیده است که به گلدان معروف است .           دوآبادی در لوت قرار گرفته است که سابقه ای دیرینه دارد یکی نایبندان در شمال ودر مسیر کرمان به مشهد قرار دارد وشهداد وآبادیهای اطراف آن که در لوت مرکزی است             نایبندان که از قدیم در مسیر کرمان به مشهد قرار داشته است دارای قلعه ای قدیمی با برج وباروهایی که هنوز هم پا برجاست ونشان از زندگی واستقامت وپایداری وسازگاری انسانهایی است که با لوت همجوارند وبا آن زندگی می کنند.   قلعه نای بند دروسط لوت- سالهای سال است که دراینجا زندگی هست هم برای انسان وهم گیاه وهم حیوان    در نایبندان چشمه هایی از آب داغ وآب خنک وگوارا در کنار هم وجود دارد که موجب تعجب بیننده است .کوههای نایبندمنطقه ای حفاظت شده است و  زیستگاه پلنگ ایرانی است  دراین آبادی کوچک دردل کویر لوت درختانی همچون خرما وانواع مرکبات (پرتغال ولیمو ونارنگی و گرفورود) کشت می شود. در شهداد این آبادی زیبا در کنا کلوتهای زیبا وگندم بریان منحصر بفرد مردمانی خون گرم ومهربان زندگی می کنند که در آمد ومخارج زندگی خود را از کشاورزی وباغداری درختانی همچون خرما وپرتغال و نارنگی و لیمو وگرفروت و.....تامین می کنند که برای دیگران باعث تعجب است.         کویر لوت توسط رشته کوههای بلندی از کرمان وشهرهای آن جدا شده است واین باعث محافظت شهرها درتابستان از گرمای شدید وشنهای روان لوت شده است بطوریکه اختلاف دما دربیشتر فصول سال بین منطقه ییلاقی وسرسبز سیرچ بارودخانه ای دائمی دربیست کیلومتری شهداد به سی درجه هم میرسد وچه بسا اختلاف دما در گندم بریان در تابستان با سیرچ به پنجاه درجهوبیشتر هم برسد.    اکنون با شرح وتوضیحات مختصری که از کویرلوت داده شد به ادامه داستان کوچ استاد علی وهمراهان از رفسنجان به سبزوار می پردازیم .             صبح زود قبل از طلوع آفتاب از راور حرکت کرده ودر مسیر راه کاروانی مالروبسمت کویر لوت پیش می روند . تا ابتدای کویر لوت وخارج شدن از منطقه کوهستانی پنجاه کیلومتر باقیست که این مسیر را در دو روز طی می کنند تا به ابتدای لوت برسند . در ابتدای کویر لوت برج وبارو وکاروانسرایی است و اطراق می کنند وشب را در آنجا بسر می برند تا روز بعد . یکی ازقلعه های مسیرلوت    روز بعد نیز همچون روزهای گذشته قبل از طلوع آفتاب حرکت کرده و وارد کویرلوت میشوند .در این موقع از فصل کویر چندان گرم نیست وقابل تحمل است ولی مشکلی که ازاین قسمت به بعد است اینست که در این مسییر از آب خبری نیست ومی بایست به اندازه کافی باخود آب همراه داشت چرا که تا آبادی بعدی که نای بندان می باشد حدود یکصدو سی کیلومتر مسافت باقی است که با توجه به مسیر ونوع زمین  بعضی جاها ماسه زار ورمل می باشدوهمچنین براثر طوفانهای محلی مسیر راه در زیر ماسه ها مدفون می گردد وگاهی هیچ اثری از راه بجا نمی ماند وتنها مهارت وتجربه ساربانهاست که کاروان از مسیر خود خارج نمی گرددودرکویر گم نمی گردند چرا که اگر دراین بیابان تفدیده وخشک گم گردند سرنوشتی جزء مرگ ترریجی نخواهند داشت.به هر حال بعد از سه چهار روز به نای بندان می رسند که بنا براین نیمی از کویر لوت را طی می کنند.به نای بندان که می رسند چون مسیر سختی را طی کرده اند برای تجدید قوا وآماده شدن برای گذر از قسمت دوم لوت چند روزی در آنجا می مانند وسپس راهی میشوند . البته این قسمت از مسیرقبلی بهتر است چراکه همانند آن زیاد خشک وبرهوت نیست وفاصله آن هم تا آبادی دیگر که قبل از دیهوک میباشد کمتر است وحدود یکصد کیلومتر می باشد یعنی یک روز کمتر از مسیر قبلی در راه می باشند . به هر حال به آبادی دیهوک که می رسند تقریبا راه نصفه می شود ونصف دیگر ازمسیر باقیست ولی بهر هال قسمت سختتر مسیر بپایان می رسد ونیمه دوم راه پیش روست وآن مسیر هم در روزهای آینده طی خواهد شد .         تارسیدن به مشهد می بایست ازشهرهای فردوس وگناباد و تربت حیدریه وآبادیهای بین آنها گذشت وبهر حال این مسیرها هم با مشکلات وسختی های فراوانی که پیش می آید همچون خستگی گرسنگی ومریضی ودزدان وراهزنان به اتمام می رسد وبعد از هفته ها به مشهد می رسند وچند ماهی در آنجا می مانند زیارت وسیاحت خود را می کنند. البته در طول این سفر باتوجه به اینکه ایشان اکثرا معمار وبنای ماهری بودند هرجا کاری پیش می آمد آنرا انجام می دادند تاهم اثری ازخود بجای گذارند وهم کمک خرج سفر خود وهمراهانشان باشد. بعد ازهفته ها که در مشهد هستند(درآن زمان سفرما هها طول می کشید) بایکی ازشهروندان سبزوار آشنا ودوست می شوند وچون آن شهروند سبزواری که ازخانواده محترم وسرشناس سبزواربوده وایشان رامعمارانی ماهر می بیند ازآنان دعوت می کندهمراه اوبه سبزوار بروند ومدتی مهمان آنان باشند.وایشان هم پس ازمشورت بادیگران قبول کرده واستادعلی بابرادرانش وخانواده به سبزوار می روند . دیگران از همان مسیرقبلی بطرف کرمان برمی گردند . در آنجا مدتی می مانند ومهمان آن شخص سرشناس سبزواری می شوند. وچون آنجا رامناسب زندگی وکار می بینند همانجا ساکن شده وهمگی باهم زندگی را درسبزوارشروع می کنند  وچیزی نمی گذرد که در این شهرشناخته شده وبعنوان معماران واستادان چیره دستی درنزد مردم سبزوارمعرفی شده وخانواده های معروفی درسبزوارازجمله خانواده های شریعتمداری وغفوری وعلوی وبقراط و.....به آنها مراجعه کرده وسفارش ساخت خانه می دهند هنوز چند سالی نگذشته که استاد علی وبرادرانش معمارانی بزرگ خوانده می شوندو خانه ها ومکانهای سنتی زیادی راشروع به ساخت می کند ازجمله خانه های آجری که  تعدادی از آنها هنوز پابرجاست که به شرح آنها خواهیم پرداخت .         استادشعبان بعنوان معمار به بلدیه(شهرداری) سبزوار دعوت می شود وشهرداری سبزوار پا می گیرد وشهر سبزواربه شکل امروزی پایه ریزی می گردد.در آن زمان است که خیابانهای چهار گانه سبزوار همچون بیهق واسرار وکاشفی واسدآبادی (پهلوی) ساخته می شود.   باتوجه به اینکه استاد شعبان معمار شهرداری میشود لازم است اندکی از گذشته شهر سبزوار وآن زمانیکه او کارخود رادرشهرداری شروع کرد بگویم .   سبزوار درزمان ورود معماران به شهر(1280 خورشیدی) سبزوار در دوره قاجار:      در دوره قاجاريه راه‌هاي ارتباطي شرق ايران بسته شد و ايران ديگر تسلطي بر افغانستان و مناطق آنسوي سرخس نداشت به همين دليل سبزوار و ديگر شهرهاي شمالي خراسان فاقد عوامل و محرک‌هاي ترقي و توسعه اقتصادي بودند و به تدريج رکود اقتصادي بر آنها چيره گشت . پس از کشته شدن شاه افشار با آنکه بخش عمده خاک ايران در تب نفاق و جنگ‌هاي داخلي مي‌سوخت ولي خراسان در دست بازماندگان نادر تقريبا آرامشي نسبي داشت . در اين دوره سبزوار به تصرف اللهيار خان قليچي درآمد و او به جبران خرابي‌ها و خسارت‌هاي ازبکان و افغان‌ها پرداخت طرح شهر در اين دوره همان طرح قديمي بوده است.از بناهاي اوايل قاجار مسجد و آب انبار متصل به يکديگر واقع در کوچه حمام حکيم مي‌باشد که توسط حاج ملامهدي سبزواري پدر حاج ملاهادي سبزواري بنا شده است . به گفته هوتوم شيندلر مسئول ايجاد تلگراف درخط تهران – مشهد ، شهر سبزوار در اين دوره چهار دروازه بنام‌هاي دروازه عراق ، ارگ نيشابور و سبريز داشته و داراي يازده محله بوده بنام‌هاي نقابشک ، حمام حکيم ، مزار سبز ، سرده ، کوچه قاضيان مشهورمحله آقا ،ارگ ، حاجي مقلو ، الداغي ، زرگر ، سبريز و کوچه نو . شهر دو مدرسه بنام‌هاي مدرسه نو و مدرسه کهنه و پنج کاروانسرا داشته که عبارت بوده‌اند از : کاروانسراهاي شريعتمدار ، کاروانسراي ميدان ،کاروانسراي پاي منار کاروانسراي محمدحسينخان و کاروانسراي محمدرضا لر . از ديگر بناهاي اين دوره حمام قيصريه است که توسط حاج ملامحمد فرزند حاج ملاهادي سبزواري در مقابل مدرسه فخريه ساخته شده بناي کاروانسراي حاجي فرامرزخان يوزباشي سبزواري مقابل مقبره حاج ملاهادي سبزواري نزديک دروازه نيشابور در اين زمان پي‌ريزي شد کاروانسراي حاج ميرزا ابراهيم شريعتمدار که امروزه در ضلع جنوب غربي فلکه دروازه عراق قرار دارد نيز از بناهاي اين دوران است همچنين بناي آرامگاه حاج ملاهادي سبزواري واقع در بيرون دروازه نيشابور توسط ميرزا يوسف مستوفي الممالک در اين دوره بنا نهاد شده است. طبق نوشته هاي اعتمادالسلطنه در کتاب مطلع الشمس در اين دوره خانه‌هاي سبزوار تماماً با خشت خام مسقف شده است و کوچه‌ها اغلب سنگ فرش بوده آب‌هايي که وارد شهر مي شود از سه رشته قنات معروف به آب عبدالرحمن و آب قصبه و آب عميدآباد است . کاروانسراهاي سبزوار در اين دوره عبارت بوده‌اند از کاروانسراي حاجي ملامحمد معروف به سراي پامنار ، کاروانسراي حاجي ميرزا ابراهيم شريعتمدار ، کاروانسراي دو در ، کاروانسراي حاجي فرامرزخان دم دروازه نيشابور ، رباط حاجي ميرزا ، ابراهيم شريعتمدار دم دروازه عراق و سراي حاجي محمد زمان.. حمام معتبري مشهور به حمام حکيم نيز از بناهاي اين دوره است . در اين دوره امامزاده يحيي که در نزديکي چهارسو واقع بوده بناي محقري داشته ولي تزئينات قديمي آن هنوز باقي بوده است. طبق نوشته هاي وي ارگ شهر بسيار خراب و در جلوي آن امامزاده شاهزاده ابوالقاسم واقع است. هانري رنه داالماني جهانگرد فرانسوي نيز ضمن توصيف سبزوار از قبرستان وسيعي در بيرون از دروازه عراق نام مي‌برد که امروزه بجاي آن خانه‌هاي مسکوني بنا شده است.   سبزوار در دوره پهلوي:   از سال 1300 خورشيدي به بعد اقدامات و حوادثي که در دگرگوني بافت قديمي و بناهاي تاريخي شهر تاثير داشته بدين شرح است : بقاياي ارگ سبزوار که بر روي خرابه‌هاي سپيد دژ کهن بنا شده بود در اواخر دوران قاجار به کلي ويران گشت در سال 1919 ميلادي ارگ و اراضي جانب شمالي آن توسط دکتر قاسم غني تسطيح و درختکاري و تبديل به باغ عمومي گرديد . وي با مساعدت امير ارفع حشمت ديوان حاکم وقت سبزوار و اهالي در مجاورت ارگ اقدام به تاسيس بيمارستان حشمتيه نمود . سبزواردراوایل دوران پهلوی – مسجد جامع درعکس دیده می شود.                 سردرب بیمارستان حشمتیه از آثار خاندان معماری (استادعلی) در سال 1317-1318 شمسي خيابان‌هاي بيهق و اسرار بر روي دو بازار قديمي عمود بر هم که به چهار دروازه شهر ختم مي‌شد احداث شده که لازم به ذکر است بخشي از مدرسه فخريه که مربوط به عهد ديليمان است و مدارس شريعتمدار و فصيحيه در هنگام احداث خيابان بيهق ويران و ازبين رفته . کوچه قديمي سرديه (سرده) که از مقابل مدرسه فصيحيه تا باره شمالي شهر ادامه داشته و از سده‌هاي نخستين هجري به همين نام شناخته مي‌شده تعريض و برجاي آن خياباني احداث گرديده است . بر اثر تعريض کوچه قديمي سبريز و احداث خيابان رضوي بخش عمده مقبره علي بن ابي طيب مشهور به پير حاجات واقع در ضلع جنوبي اين خيابان ويران شده است صدمه ديگر احداث اين خيابان از بين رفتن قسمت اعظم مزار سبز واقع در انتهاي کوچه نقابشک بوده که بناي اوليه آن متعلق به سده پنجم هجري است.خانه استادعلی واستادشعبان درداخل کوچه ای نزدیک پیرحاجات بوده. مقبره منسوب به ملاحسين واعظ کاشفي واقع در بيرون دروازه نيشابور بوسيله انجمن آثار ملي با طرحي بديع بازسازي شده است در محل ميدان کارگر فعلي (زند) قبرستاني وجود داشت که حدود سال 1330 خورشيدي در 15 بهمن و روز جشن نهالکاري اين قبرستان هموار و بجاي آن ميدان زند به نام فرماندار وقت (باغ رضوان) ايجاد گشت . بفاصله کمي در سال 1332ساختمان پيشاهنگي در حاشيه ميدان ساخت شد و به فاصله اندکي به سمت ميدان پست و تلگراف باشگاه ورزشي تأسيس گشت . در کوچه مجاور باشگاه مرده شويخانه قرار داشت که از آنجا به گورستان همگاني محل مصلي انتقال يافت . برج و باروي شهر که مثل کمربندي شهر را محصور مي‌کرد و قسمتي از آن روبروي در پستخانه و در ضلع جنوبي ميدان پست و تلگراف قرار داشت در حدود سال 1330 خورشيدي خراب شد . آرامگاه حاج ملاهادي سبزواري فيلسوف شرق که در آن زمان يک بقعه گچي بيش نبود وحياطي سنگ فرش شده داشت در سال 1340 خورشيدي به سبک جديد و به صورت فعلي بنا شد . خندق شهر در قسمت جنوب و نزديک امامزاده شعيب بوسيله خاک باروهاي خراب شده پر شد . سقف اصيل و سنتي بازار که به روش طاق و تويزه و با آجر بنا شده بود و به مرور زمان تا حدودي تخريب شده بود تبديل به سقفي آهني همراه با شيشه گشت. شکل وفرم شهر کهندژ يا مهندژ:  به معنی دژ قديمی- دژ يعنی ساختمان- قلعه مهم شهر بوده است. کهندژ گاهی در درون شهر و گاهی اوقات بيرون باروی شهر و معمولاً در کوی ارگ بوده است (ارگ يعنی محله فرمانروايي). محافظ آنجا ارگ بُد بوده و  برای خودش خندق و  بارو داشته است. كهندژ يا ارگ سبزوار از دوره ساسانيان در سمت شمال شهر و نزديك به دروازه ارگ واقع بوده است. قلعه مزبور در حوادث گوناگون بارها صدمه ديده و باز مرمت يا تجديد بنا شده است.     برج وبارویی مشانه قلعه سبزوار   سبزواردراواخرقاجارواوایل پهلوی                                                                      منارخسروگردسبزوار خود نوعی برج دیدبانی وراهنمایی است. قلعه حکومتی درمحل فعلی باغ ملی مشاهده می شود . شهرداری یابلدیه دراین زمان درقلعه حکومتی بوده است واستاد شعبان معمارآن برج وبارو:  قديمي ترين اشاره اي كه در تاريخ بيهق به حصار و دروازه شهر سبزوار شده مربوط به سده دوم هجري است. اين شاه ديواربه علل نامعلوم دستخوش ويراني شده است، چه در تاريخ بيهق مي خوانيم كه شاه ملك بن علي البراني چون از خوارزمشاهي بيفتاد بهزيمت به سبزوار آمد و در سال433 هجري بر پيرامون شهر حصار كشيد. در تجديد بناي حصار سبزوار  به سال538 هجري، برجهاي شاه ديوار را كه مهاجمين ويران كرده بودند ميان تهي بنا كردند.     آثاربرج وباروی سبزواردرعکس هوایی سال 1335 خورشیدی   سبزوار دارای چهار دروازه در چهار جهت اصلی جغرافيايي بوده، به نامهای دروازه ارگ  در شمال، دروازه سبريز در جنوب، دروازه عراق در غرب، دروازه نيشابور در شرق. ديوارهايي اين چهاردروازه را به هم متصل مي كردند كه در فاصله هاي منظم برج هاي ديده باني داشتند. دركنار هر دروازه نيز دو برج در دو طرف آن وجود داشت. از ابعاد اين برج و باروها در دورهاي مختلف اطلاعي در دست نيست اما در عصر ناصري دوره قاجار طول بارو را 3500 ذرع و تعداد برج هاي كوچك و بزرگ را مجموعاً144 عدد ذكر كرده اند.                                نمونه برجهای قلعه ها مربوط به رفسنجان محل سکونت خاندان معماری دریکصدسال گذشته کاراستاد یوسف واستا دمحمد ارتفاع برج سمت راست حدود12متر بوده وبرج سمت چب 9متر   هسته مرکزی شهر شارستا ن يا شهرستان بوده است و معمولاً از کنار دروازه مهم آن بازار شروع می شده و به مرکز شهر می رسيده است. بيرون شارستان را پروست و  بعدها ربض می گفتند. بيرون ربض (حومه) سواد و  بعد از سواد بياض بوده است. پس از اسلام در توسعه شهر ترجيح داده می شد که بناهای جديد را در بيرون شارستان بسازند.   محله های سبزوار(براساس سفرنامه مطلع الشمس): محله ها بر اساس مشترکاتی مثل هم شهری بودن يا بر اساس فعاليتهای مشترک شکل می گرفته است. محله يا کوی، يک شهرک کوچک در دل شهر بوده و برای خودش بازارچه مسجد و مدرسه و ديگر چيزهای مورد نياز را داشته است. بازارچه در اين اواخر معمولا شامل نانوايی– قصابی – عطاری و ميوه فروشی بوده و برای خريدهای ديگر به بازار بزرگ می رفته اند اگر شغل غالب مردم محله يکی بود کارگاهی نيز در آنجا داشتند. محله ها بوسيله کوچه هايی به ارس بازار يا دل شهر وصل می شده است. شهر سبزوار هم از اين قاعده (محله داشتن ) مستثنی نبوده و بنا به قولی يازده محله معتبر در سبزوار وجود دارد ( به اين دليل گفته می شود: وجود دارد!! زيرا که تمام اين محلها هنوز در بافت شهر وجود دارند و جزئی از بافت قديمی محسوب می شوند؛ هر چند که اکثر خانه های قديمی را به عمد خراب کرده و جای آن آپارتمان ساخته اند عرض محله ها هم در ساخت و ساز جديد بيشتر شده چون بايد ماشين رو باشند ! ) - نقابشک:  نقاب به معنی نه آب که در تغييرات دگرگونی لفظ به نقاب تغيير شکل داده است و چون توزيع آب بر اساس اشک صورت می گرفته به نقابشک که تطور يافته نه آب اشک است معروف شده است. اين محله از قرن 5و6 در سبزوار بوده .          محله قنبرسیاه                                 محله کلاه فرنگی                         کوچه نقابشک - محله گود انبار: از محله های قديمی که به دليل تعداد زياد انبار های تجاری و همچنين گود بودن به محله گود انبار مشهور شده است. اين محله در قرن 5و6  ه-ق نيز به همين نام معروف بوده است. از اين محله رجال سياسی و مذهبی بزرگی همچون دکتر غنی- عبدالعلا سبزواری برخاسته اند. - محله سرسنگ: چون در مظهر قنات موجود در اين محله سنگ بزرگی قرار داشته در نتيجه اين محله به نام سرسنگ شهرت يافته است. اين محله در قرن 5و6 ه-ق نيز به همين نام مشهور بوده است. - محله غرشمار ها: این محله جزء محله های قديمی است که در تاريخ بيهقی ذکر آن امده است. و همجوار محله ميدان و هيزمی ها بوده است. اما بسياری معتقدند که لفظ غرشمارها در حقيقت تطور شده غير شمارها است که بعد از اولين سرشماری صورت گرفته اين گروه به سبزوار مهاجرت کردند. - محله الداغی ها: الاداغ نام قسمتی از شمال ايران است که طايفه ای در آنجا سکونت داشتند و عده ای از اين طايفه پس از مهاجرت در سبزوار سکنی گزيدند  و اين محله نام خود را از اين طايفه گرفته است. در دوران معاصر وجود زندان الداغی ها در اين محله تداوم اين اسم را بدنبال داشته است. - محله کلاه فرنگی: بعد از اينکه سير کلاه ها از قزاقی به رضاخانی و  بعد پهلوی دوم و سپس به کلاه فرنگی رسيد چون افرادی که در اين محل زندگی می کردند غالباً کلاه فرنگی به سر داشتند در نتيجه اين اسم به اين محله اطلاق شد. البته بعضي نيزوجه تسميه آن را به خاطر وجود كلاه فرنگي هايي كه در بالاي خانه ها قرار داشت مي دانند. - محله ارگ: چون ارگ سبزوار در اين محل قرار داشته مردم اين محله را به نام ارگ می شناسند. - محله سبريز:بعد از حمله تيمور و جانشينانش به سبزوار و قتل و غارت مردم به دستور تيمور در محل ميدان از سر کشته شدگان مناره پيروزی ساختند که بعدها به دليل همين اتفاق تاريخی اين محله به نام سربريز مشهور شد و در دگرگونی لفظی به سبريز تغيير يافت. - محله دروازه عراق: در مورد اين محله سه نقل قول وجود دارد: الف- چون مردم برای رفتن به اتبات عاليات در آن محل جمع مي شدند.ب- چون دروازه خروجی به سمت عراق از ابن سمت بوده ج- زمبنهای زراعی بيرون شهر را عراق مي گفتند و دروازه عراق دروازه ای بوده به سمت زمينهای زراعی بيرون شهر. - محله دروازه نيشابور: چون مسير تردد به نيشابور بوده به اين نام مشهور شده است.  - محله سروستان: به دليل وجود درختان سرو به اين نام مشهور شده است.  - محله پادرخت: به دليل وجود درخت چنار تنومندی در اين محل به اين نام معروف گشته است. - محله آقا: نام اين محل برگرفته از نام فقهای قديم سبزوار مانند فقيه سبزواری- سيادتی- افتخار- علوی و... بوده است. - محله قنبر سياه(سراشغنبر): مشهور است که غلام مولا علی (ع) به نام قنبر در اين محله سکنی گزيده و اين نام از آن اخذ گرديده است.ظاهراً مخفف و محرف سراچه قنبر است، و در سبزوار هنوز كوچه اي منسوب به قنبر سياه هست . - محله حمام حکيم: بدليل سکونت حاج ملا هادی سبزواری در اين محل نام گذاری شده است برخي نيز وجه تسميه آن را به خاطر ساخته شدن حمامي توسط محمدكاظم شريعتمدار در اين محله مي دانند. - محله سرديه: نام يكي ازمحلات سبزوار و داراي مدرسه اي موسوم به سرديه بوده و اكنون هم كوچه اي بدين نام در سبزوار هست - محله شهرنو(كوي نو): در سبزوار اكنون كوچه اي بنام كوچه نو معروف است و شايد نوكوي باشد كه در تحولات زبان نام آن تغيير يافته است و مطابق فارسي اين عصر كوچه نو خوانده شده است - محله ميدان: نام يكي از محلات سبزوار غير از اسفريس بوده و اكنون كوچه اي بدين نام در سبزوار هست - محله شاد راه: معلوم نيست كه در اصل شاه راه بوده و تحريف شده است يا اينكه شاه راه را در آن زمان شادراه مي گفته اند. - محله زرگرها: در وجه تسميه آن مي گويند كه: به خاطر وجود زرگرها در اين محله به اين نام معروف شده است.   بافت قدیمی سبزواردرکوچه افتخار   شجره نامه :            خانواده معماری در سبزوار یکی از خانواده های اصیل وقدیمی دراین شهر می باشند که بیش از یکصد سال است دراین شهر زندگی می کنند. آنطوریکه از فامیل ایشان پیداست نسل اندر نسل اکثرا ومخصوصا در گذشته نه چندان دور معمار بوده وانشاء الله در آینده هم تعدادی از ایشان معمار خواهند بود وراه پدران خود را ادامه خواهند داد.   شجره نامه خانواده معماری شهرداری درآن زمان(دردوران معماری استادشعبان )  : نقشه سبزوار درسال 1335 – برج وباروی شهر درعکس دیده می شود ( عکس از سازمان نقشه برداری کشور)   در شهر از برق خبری نبود وومردم برای روشنایی خانه های خود ازچراغهای نفتی استفاده می کردند برای نمونه در خانه شریعتمداری محلهایی برای چراغ نفتی درداخل دیوار درنظرگرفته شده است که هم خانه را روشن می کرده وهم حیاط را البته برای رفت وآمد درداخل حیاط ازفانوس ودیگر چراغهای دستی استفاده می شده است. محل چراغ نفتی در خانه شریعتمداری( کار استاد علی اواخردوران قاجار) این محل چراغ هم بداخل حیاط نورمی دهد وهم اتاق   در آن روزگاران بلدیه در داخل ارگ حکومتی که بربلندی تپه ای در محل فعلی باغ ملی قرارداشته قرارداشت . مامور یا مسئول روشنایی معابر شخصی بود بنام محمد ابراهیم . اوهرروز قبل از تاریک شدن هوا می بایست فانوسها را روشن کند ودر محل آن بربرروی تیرچوبی یا دیوار آویزان نماید. او هرروز فانوسها رابا پارچهای پنبه ای که به کمر خود بسته بود تمیز می کرد سپس آنراازنفت یاروغن پر می کرد وآنرا روشن می کردوبا نردبان کوچکی که همراه داشت بالا می رفت ودر جای خود قرار می داد. ساعتی بعد که ازشب می گذشت برمی گشت وفانوسها را خاموش می کرد تاقبل از اذان صبح که برمی گشت ومجدد فانوسها روشن می شد تا مردم در زیر نور کم سوی آن راه خود را بسمت مسجد ویا حمام بیابند. وهنگامی که هوا روشن میشد فانوسها را مجدد خاموش می کرد تاشب بعد واین کاری بود که هرروز تکرار می شد ومحمد ابراهیم آنرا انجام می داد.  برای اولین بار شرکت پنبه برای خود مولد برق خریداری کرد و شبها به مغازه ها برق می داد ویا به عبارتی برق می فروخت . بعد از مدتی برق غنی آمد یک شب در میان به خانه ها برق می داد. وبرق دولتی هم درسال 1333 مورد استفاده مردم قرار گرفت آن هم کسانیکه توان مالی خرید برق را داشتند.   یکی ازوظایف شهرداری درآن زمان نظافت وجمع آوری زباله ها درسطح شهر بوده است واین کار توسط چند نفرانجام میشد که سرپرست آنها شخصی بنام نایب رسول بوده انجام می شد وبا یک سطل ویک بیل کوچک هرکدام قسمتی از شهررا نظافت می کردند البته کارهای دیگری هم انجام می دادند از جمله آبپاشی خیابانها وکوچه ها باسطل وبیل وتقسیم آب به منازل وآب انبارهای عمومی شهر. مردم آب خود راازآب قناتها که در جوی ها جاری بوده تهیه می کردند وآن را درداخل حوضهای خانه ذخیره می کردند وکسانیکه برای آب شرب در خانه های خود آب انبار داشته آنرا نیزاز همان آب پر می کردند ویا آب انبارهای عمومی شهر که توسط رفتگران یا( میرآب) پر میشد وبعد توسط مردمی که آب انبار نداشته استفاده می شد.البته بعضی از آب انبارها وقفی بوده وتوسط افراد خیری وقف می شد ودر اختیار مردم قرار می گرفت همچون آب انبارحاج کریم  واقع درخیابان بیهق شرقی کنار مقبره بقراط روبروی رباط فرامرز خان می باشد. یخدانها:   یخدانها گونه‌ای ساختمان است که در معماری قدیم ایران برای تولید و نگه‌داری یخ ساخته می‌شد. معمولاً هر یخ‌چال دارای یک استخر و یک دیوار بلند (بنام حصار) و یک مخزن گنبددار بود. حصار طوری ساخته می‌شد که تمام روز سایه آن بر استخر می‌افتاد و از گرم شدن آب استخر جلوگیری می‌کرد. یخی را که در زمستان در استخر یخ‌چال درست می‌شد می‌شکستند و در خزانه انبار می‌کردند و در فصل گرما آن را به کار می‌بردند.         وظیفه شهرداری یابلدیه تهیه وجمع اوری یخ مورد نیاز مردم درتابستان بود سبزواردارای تعدادی یخدان درجنوب وشمال شهربود که ازیخدانهای شمال شهر برای ساکنین شمالی آن استفاده می شد وازیخدانهای جنوب برای ساکنین جنوبی آن. و بدین منظور در طول زمستان عده ای از طرف شهرداری به کوههای نزدیک شهرهمچون ششتمد وطبس رفته ودر چاله ها وشیارها وگودالهای موجود برف ریخته وآنرا می کوبیدند ودر اخرفصل زمستان یااوایل بهار روی آنراباکاه وسپس خاک می پوشاندند تادر فصل تابستان وگرمای زیاد آن از این برف ویخ ذخیره شده استفاده کنند.     یخدان مرمت شده ابرکوه دراستان یزد البته بعداز مدتی درمجاور شر یخدانهایی ساختند ویخ مورد نیاز تابستان را در این یخدانها ذخیره می کردند . سبزواردارای تعدادی یخدان درجنوب وشمال شهربود که ازیخدانهای شمال شهر برای ساکنین شمالی آن استفاده می شد وازیخدانهای جنوب برای ساکنین جنوبی آن.البته اکنون تعدادی یخچال درجنوب شهر باقی مانده است ویخدانهای شمال سالها قبل تخریب شده است. در زمستان در داخل چاله یخدانها ودراطراف آن به مقدار کمی  آب می ریختند ودرشب هنگام یخ می بست  سپس در شبهای بعد در طول زمستان این کار تکرار می شد تا یخدان پراز یخ گردد روی آنرا باکاه وخاک می پوشاندند ودرب یخدان راهم باگل می بستند تا درتابستان مورد استفاده قرار گیرد واین کار توسط همان کارگران شهرداری یا بلدیه که چند نفری بیش نبودند انجام می شده است. تعدادی ازاین یخدانها اکنون در جنوب شهردرکنارکمر بندی شهر موجود می باشد که ثبت میراث فرهنگی شده است امید است مورد توجه قرار گیرد وبدرستی مرمت ونگهداری گردد.     نمای تعدادی ازیخدانهای سبزواردرجنوب شهر   دریخدانها(شش یخدان سبزوار) در زمین گودالی ایجاد می کردند و بر آن بنای مخروطی شکل می ساختند. در زمستان یخ را در آن انبار می کردند و در تابستان به مصرف می رساندند. تهیه یخ با آب انداختن در یخدان و برکه هایی مجاور یخدان در شب های سرد زمستان صورت می گرفت.     در آن زمان ماشینی وجود نداشت وتمام کارهای عمرانی شهر توسط کارگران وبا وسائل دستی همچون بیل وکلنگ و....انجام می شد. مصا لح مورد نیاز با قاطر والاغ حمل می شد وخاکبرداری وحاکریزی خیابانها وکوچه ها ومعابربا دست کارگران انجام می شد.   تمام کاهای عمرانی شهر بدست کارگران وبابیل وکلنگ وبصورت دستی انجام می گرفت     استاد شعبان نیز درکنارکارگران شهرداری وبا آنها این امور را انجام می داد .   تمامی کارهای عمرانی چه شهری وبرون شهری توسط تعدادکثیری از کارگران انجام می گرفت    معماران خانواده معماری :    بدون شک می توان گفت بیشتر بناهای بجا مانده  از سال 1280خورشیدی به بعد یعنی اواخر دوران قاجار و  دوران پهلوی اول (رضا شاه)  در سبزواروقبل از آن دررفسنجان  از آثار این خانواده می باشد چرا که ایشان حداقل از این سالها در سبزواردر امر ساخت وساز شهر ( توسط استاد علی واستاد شعبان واستاد حسین  وفرزندان ایشان  )  حضور فعال داشته اند وقبل از آن نیز پدران آنها در کرمان .وهرچه اینجانب بیشتر تحقیق می کنم  به آثار وبناهای بیشتری بر می خورم  که از آن ایشان است و اگر این تحقیق لااقل بیست سال جلوتر انجام می شد این  رزومه کاملتر وجامعتر می شد. به هر حال به این بسنده می شود وآنچه را یافته ایم ودیده ایم بیان می کنیم  انشاء الله که کاملتر گردد. حال به معرفی  ایشان می پردازیم . در ابتدا بصورت خلاصه به معرفی ایشان می پردازیم سپس به شرح ومعرفی آثاری که به یقین از ایشان است می پردازیم هرچندآثار دیگری نیز درسطح شهر رفسنجان وسبزوار می باشد که ساخته دست ایشان است ولی چون مطاله ای در این خصوص صورت نگرفته انشاء الله در نوشته های بعدی به آنها خواهیم پرداخت .   1- استاد میرزا محمد خلیل آبادی (1120 خورشیدی درکرمان)) دوران افشاریه 2- استاد شعبان ( 1160خورشیدی درکرمان) دوران زندیه 3- استاد حسن یاکربلایی حسن فرزند میرزا محمد(1200 خورشیدی درکرمان)دوران زندیه 4- استاد حسین یا ملا حسین فرزند شعبان( 1208 خورشیدی درکرمان)دوران قاجاریه 5- استاد محمد یا کربلایی محمد فرزند شعبان (1205 خورشیدی درکرمان)دوران فاجاریه 6- استاد اکبر فرزند شعبان (1210 خورشیدی درکرمان)دوران قاجاریه 7- استاد محمد یا حاج محمد فرزند استاد حسن(واقف موقوفه در رفسنجان) ( 1225 خورشیدی درکرمان)دوران قاجاریه 8- استاد یوسف یا کربلایی یوسف فرزند حسن (1230 خورشیدی درکرمان)دوران قاجاریه 9- استاد علی معماری  فرزند محمد (1325- 1253 خورشیدی متولد کرمان ووفات درسبزوار)دوران قاجارودوران پهلوی 10- استاد شعبان فرزند محمد ( 1334-1256خورشیدی متولدکرمان وفات درسبزوار) دوران قاجارودوران پهلوی 11- استاد حسین فرزند محمد (1320 – 1259 خورشیدی متولد کرمان وفات درسبزوار) دوران قاجارودوران پهلوی 12- حاج شاه ابراهیم معماری  (فرزند استاد شعبا  ن     -     متولد  سبزوار    1295  -  وفات    1375    خورشیدی) 13- حاج  شاه محمد معماری  (فرزند  استاد شعبان   -   متولد  سبزوار    1298  -   وفات   11377   خورشیدی) 14- حاج  غلامرضا معماری (فرزند   استاد شعبا ن   -     متولد  سبزوار      1301    -   وفات  1365  خورشیدی) 15- حاج  غلامحسین  معماری (فرزند استاد شعبا  ن      -       متولد   سبزوار    1335  -   وفات   1367   خورشیدی) 16- حاج  حسین  معماری (فرزند  شعبان  -   متولد  سبزوار      1311   -  وفات   1388  خورشیدی) 17- استاد  حمزه  معماری ( فرزند استاد علی متولد 1302 وفات 1373 خورشیدی) 18- استاد   حسین  معماری (فرزند  استاد علی  متولد  سبزوار  1314  -وفات   1379  خورشیدی) 19- استاد   علی اصغر معماری (فرزند ابراهیم  متولد   سبزوار  1302  وفات  1373 خورشیدی) 20-حاج علی اکبر طاهری سبزوار ( فرزند استاد حسین متولد     وفات    ) 21-حاج علی اصغر طاهری سبزوار ( فرزند استاد حسین متولد     وفات    ) 22-حاج طالب طاهری سبزوار فرزند علی اکبر متولد     ) 23-استا ابولقام غلامزاده ( فرزنداستاد اکبر- متولد 1301 – وفات 1388 خورشیدی) 24-استاد غلامحسین معماریان ( فرزند استاد علی اکبر متولد 1314 وفات 1389 )     کرمان – رفسنجان :    رفسنجان یکی از شهرهای مهم استان کرمان در ایران است. این شهر مرکز شهرستان رفسنجان است. شهر رفسنجان دارای آب و هوای نیمه کویری است. تابستان های نسبتا گرم و زمستان های سردی دارد. البته در اطراف این شهر مناطق کوهستانی زیادی نیز وجود دارد. ارتفاع شهر رفسنجان از سطح دریا تقریبا زیاد و حدود ۱۴۶۹ متر از سطح دریاست. البته مناطقی با ارتفاع حدود ۲۳۰۰ متر و بیشتر نیز در اطراف شهر رفسنجان قرار گرفته اند. 1-      استاد میرزا محمد خلیل آبادی (1120 خورشیدی) او حدودا در سال 1120 خورشیدی دردوران نادرشاه افشارمتولد شده است ونام پدرش حسن بوده است. در وقف نامه ای که از این خاندان درسال 1300 هجری خورشیدی موجود می باشد در قسمتی از آن در معرفی واقف چنین مرقوم شده است (لهیذا بتوفیق حضرت باریتعالی موفق گردید گرامی منزلت خیر الحاج حاج محمد ابن مرحوم کربلایی حسن ابن  میرزا محمد خلیل آبادی وقف موئبد وحبس مخلد نمود حاج محمد مذکور تمامی موازی نیم حبه از مزرعه خلیل آباد) واو اولین شخص از این خاندان است که نام ونشانی از او ذکر شده است ومکتوب است .باتوجه به اینکه نوادگان اوبنام استاد یوسف واستاد محمد که ازمعماران واستادان بنام رفسنجان بوده اند ایشان نیز که پدر بزرگ آنها بوده است بدون شک خود استادی بنام ومعماری ماهر بوده که چنین فرزندانی درحرفه وهنر معماری تربیت کرده وبه جامعه آن زمان تحویل می گردند چرا که در آن زمان فرزندان کار وکسب خود را نزد پدرشان می آموحتند وپدران نیزوظیفه خود می دانستند که هنروحرفه خود را به فرزندانشان بیاموزند . استاد میرزا محمد خلیل آبادی  او اولین استادی از این خاندان است که شناخته شده است هرچند که بدون تردید پدر اونیز معمار واستاد دوران خود بوده است ونام او نیز استاد حسن بوده چراکه رسمی نیک پسندیده در این خاندان بوده وآن هم این است اگر فرزندان پسر این خاندان فرزند پسری متولد میشد نام پدر خود  را برآن فرزند می گذاشت واین رسم رسوم زیبا تا چند سال گذشته انجام می گرفت ونام پدر خانواده را برای یکی از فرزندان آنان انتخا ب می کردند. در آن دوران به بنا لقب (گل کار) می دادند چرا که تمام مصالح بکار رفته در ساختمان از گل وخشت وگاهی هم از آجر بوده است وحتی پس ازگذشت سالها هم اکنون هم بعضی در رفسنجان اگر بنایی ویا تعمیراتی در خانه خود دارند می گویند گل کاری داریم واین از همان گذشته های دور مانده است .به هر حال در آن روزگان استادان فن ساختمان سازی را گل کار می گفته اند ومیرزا محمد گل کار هم یکی از آنان بوده است. اوپدر استاد حسن وپدر بزرگ استادیوسف واستاد محمد که واقف موقوفه حاج محمدی در رفسنجان است می باشد. بنا های ساخته در آن زمان خشتی وگلی بوده است وآنان از گل وخشت خام بنا های زیبایی می ساختندکه مورد توجه مردم آن دوران بود . 2-استاد شعبان 1160 او حدودا در سال 1160 خورشیدی اندکی پس ازقتل نادرشاه افشار متولد گردیده است . استاد شعبان باتوجه به شجره نامه که با همکاری وهمیاری بزرگان فامیل سالها قبل تهیه شده است پدر بزرگ استاد شعبان که اولین معمار شهرداری سبزوار بوده است می باشد . استاد شعبان استاد شعبان نیزهمانطوریکه از نامش پیداست از استادان بنام دوران بوده است وآثار زیادی از گل وخشت در دیار خود کرمان ساخته است که اکنون از آنها چیزی نمانده است . 3-استاد حسن یاکربلایی حسن فرزند میرزا محمد(1200 خورشیدی) اوپدر استاد محمد واستاد یوسف است که صاحب بناهای خشتی زیبایی در خلیل آباد می باشند وازاستادان ومعماران دیاربا فرهنگ وهنرکهن  کرمان بوده است.   4-استاد حسین یا ملا حسین فرزند شعبان1208 اوعموی استاد علی واستاد شعبان واستاد حسین است که فرزندان فرزندان برادرش شعبان در سبزوار صاحب آثار زیبایی از بناهای آجری اواخر دوران قاجار واوایل دوران پهلوی هستند وخودش نیز صاحب بناهای زیبایی در رفسنجان وکرمان بوده است. به او ملا می گفته اند چون به مکتب خانه رفته وخواندن ونوشتن می دانسته است وبه قولی سواد قرآنی داشته است.   5 استادحسین یا ملا حسین   5- استاد محمد یا کربلایی محمد فرزند شعبان1205 اوبرادر استاد حسین یا ملا حسین است وهمچنین پدر استاد علی وشعبان که از معماران بنام سبزوار بودند وهمزمان با برادرش استاد حسین باپدر خود استاد شعبان بزرگ کار می کرده ودر نزد او استاد شده اند وهمچنین او فرزندان خود رانیز استادان ماهری تربیت کرده است وبه جامعه معماران سنتی ایران تحویل داده است که اکثر کارهای یکصدو بیست سال گذشته در سبزوار ازفرزندان اوست.   6-استاد اکبر فرزند شعبان1210 او نیز فرزند سوم استاد شعبان بزرگ است وهمچون برادرانش استاد محمد واستاد حسین معمارواستادی بزرگ درکرمان بوده است همچنین فرزندان اوهمراه استاد علی وبرادرانش راهی سبزوار می شوند ودرسبزوار ساکن می شوند.   7- استاد محمد یا حاج محمد فرزند استاد حسن(واقف موقوفه در رفسنجان) او نیز همچون پدرش استاد حسن یا کربلایی حسن از معماران واستادان بنام زمان خود بود وبناهای زیادی را دررفسنجان ساخته است . اکثر بناهای آن زمان ازگل وخشت خام بوده است وکمتر ازآجر استفاده می شده ومعمولا در سر بنا وروی دیوارها وپشت بامها برای جلو گیری ازشستن دیوار وزیبایی نما از آجر استفاده می شد. استاد محمد یا حاج محمدی واقف موقوفه حاج محمدی به کلاسه شماره                     در اوقاف رفسنجان می باشد. اوچون فرزندی نداشته است املاک خود شامل خانه وباغات وزمین کشاورزی در خلیل آباد ودر روستای محمودیه بهرامی را وقف میکند وتولیت آنرا بعد از خودش به استاد یوسف برادرش وفرزندان او می دهد.درزیر به این وقف نامه اشاره می شود .     بسم الله الرحمن الرحیم وبعد مخفی نماند براولو الا  الباب  وذوی النهی که هر موجودی که از کتم عدم پا به دایره وجود نهاد لابد است از اینکه شربت نا گوار مرگ را بنوشد واین سفر پر خوف  خطر دار باقی را بپوید و تحصیل زادی بر این سفر خود نماید وخیر الزاد تقوی ومحبت وولایت اعمه هدی وبکا وابکا وتعزی بر خامس آل عبا سلام الله علیه است  لهیذا بتوفیق حضرت باریتعالی موفق گردید گرامی منزلت خیر الحاج حاج محمد ابن مرحوم کربلایی حسن ابن  میرزا محمد خلیل آبادی وقف موئبد وحبس مخلد نمود حاج محمد مذکور تمامی موازی نیم حبه از مزرعه خلیل آباد من جمله نودو شش حبه مع جمیع توابع ولواحق وخوانه نشیمن  خود واقف غیر از اشجار واقع در آن به قدر الحسه  بر کافه شیعیان محبان اعمه الهدی صلوات الله علیهم که هر ساله مادام الحیات  واقف  از منافع آن مبلغ  یک  تومان فضی صرف تعزیه داری حضرت سید الشهدا  سلام الله علیه نماید  ومبلغ  یک  تومان فضی  مال سلطانی  عددی  یک هزاز دینار  رایج  خزانه خرج  تعمیر  مسجد  خلیل آباد وتعارف به امام جماعت آن مسجد نماید  وبعد از فوت واقف منافع آنرا  بعد از اخراج  مایلزم اخراجه  از بعونه زراعت  ونفقه قنوات و وجوه دیوانی یک ربع حق التولیه ویک ربع دیگر به جهت تعمیر مسجد مذکور وتعارف به امام جماعت  آن مسجد  و دو ربع دیگر خرج تعزیه داری حضرت عبا عبدالله الحسین  سلام الله نماید وتولیت آن مادام الحیات با خود واقف  وبعد از آنکه لبیک  حق  را اجابت نمود امر تولیت مفوض است به زوجه دائمه بنت دو عمش کربلایی شرف النساء وبعد از آن با اکبر اولاد زوجه اش ما توالدوا وتناسلوا  وبعد از انقراز اولاد و احفاد او با امام جماعت بهرام آباد به نظارت اخوی عالیقدر واقف کربلایی یوسف و بعد از کربلایی یوسف به ارشد اولاد ذکور کربلایی یوسف ما توالد و ا   وتناسلو ا  وایضا  وقف موئبد  وحبس مخلد نمود حاج محمد سابق الذکر موازی  دو حبه  از مزرعه  حسین آباد  جدید الاحداث  مشهور به محمودیه را  بر شیعیان  حضرات اعمه هدی  سلام الله علیهم  از جمله  نود وشش حبه  مع  جمیع  توابع  ولواحق  از اراضی وسحاری  وبراری  و آبار  وانحار  وبنا  وبنگاه  وغیر ذالک  منالمتعلقات  که مادام الحیات  خود  واقف  موفق  از منافع  آن هرساله  مبلغ  دوهزار دینار  فضی  ریال  یک  هزار  دینار  رایج  خزانه  در یوم عید  غدیر  انفاق  بر فقرا نمایید  با تقدیم  ارحام  بر غیر  وبعد از فوت واقف منافع آنرا  بعد از اخراج  مایلزم اخراجه خمس از منافع آنرا متولی به جهت حق التولیه خود برداشته  ودو خمس آنرا در یوم عید غدیر  انفاق به فقرا نمایید . باتقدیم ارحام بر غیر  وبعد از فوت واقف منافع آنرا بعد از اخراج مایلزم اخراجه خمس از منافع آنرا متولی  به جهت  حق التولیه  خود برداشته  ودو خمس آنرا در یوم عید غدیر  انفاق به فقرا  نمایید به هر نحویکه متولی  مصلحت داند وخمس دیگر صرف  خرج تعزیداری حضرت سید شهدا سلام الله علیه نماید از قبیل اتعام بر تعزیه داران  وتعارف  ذاکرین  منوط  به رای متولی  وتولیت  این دو حبه م مفوض  است  مادام الحیات  به خود واقف  وبعد  از فوت  واقف  مفوض  است امر  تولیت  به اخوی  عالیقدر  خود گرامی منزلت  کربلایی یوسف  وبعد  ازکربلایی یوسف  امر تولیت  با اولاد ارشد کربلایی یوسف  مفوض  است با تقدیم ذکور بر اوناث وبعد از آن بر احفاد ذکور  از نسلا بعد نسل و عقبا بعد عقب با توالدوا وتناسلوا وید ید طبقات ذکور مقدم بر اوناث است ودر صورت عدم ذکور امر تولیت  مفوض است به ارشد اولاد اوناث  با تقدم اولاد از اوناث بر اوناث  با توالدوا  وتناسلوا  وبعد انقراض اولاد واحفاد متولی  مذکور امر تولیت مفوض است با امام جماعت  بهرام آباد وبا عدم مفوض  به  مجتهد جامع الشرایط بلده کرمان به نظارت اکبر اولاد خود واقف  از جمیع طبقات  وسیغه  هردوقف مرقوم  بر ذمه جاری وهردو رقبه مرقومه را تخلیه نمود وبه تصرف وقف  داد وقفا صحیحا شریعا  و تخلف  کننده به لعنت خدا ورسول واعمه هدی وملائکه مقربین گرفتار وایظا قرارداد وشرط نمود که چنانچه وتولی هر یک از رقبات موقوفه ملک وقف را به اجاره زیاد دهد زیاده از چهار عام اجاره ندهد مگر آنکه متولی اجاره صلاح در زیاده از چهار عام داند که در ان وقت ماذون است در زیاده از چهار عام وعلی هاذا هر دو سیغه  وقف جاری گردید  . وکان ذالک توافقین فی یوم الخمس ثالث والعشرین من شهر  رجب المرجب سنه 1300 قمری    . متولی موقوفه : عباسعلی معماری بجز خانه های مسکونی مانند خانه های میرزای وجلالی ها که برای مردم می ساختند ایشان به همراه برادرش استاد یوسف برج وحصار گلی وخشتی خلیل آباد را ساخته اند.   8- استاد یوسف یا کربلایی یوسف فرزند حسن   او فرزند کربلایی حسن وبرادر استاد محمد واقف موقوفه می باشد و همچون برادرش وپدر وپدر بزرگش از استادان بنام رفسنجان بود که آثاری از او هم اکنون موجود می باشد . اومردی بسیارمهربان مومن وباتقوا وازمعتمدین محل وشهر بوده است. او درسفر به مشهد همراه فرزندانش بوده ولی از مشهد به کرمان دیار خود برمی گردد وبافرزندانش به سبزوار نمی رودودر شهر ودیار خود رفسنجان فوت می کند ودر قبرستان قدیمی خلیل آباد درکنار برادرش وپدرش به خاک سپرده می شود.(روحش شاد باد) بجز خانه های مسکونی که برای مردم می ساختند ایشان به همراه برادرش استادمحمد که به قول اهلی محل (خلیل آباد رفسنجان)به او کربلایی یوسف گل کار می گفتند برج وحصار گلی وخشتی خلیل آباد را ساخته اند وحتی تا چند سال گذشته تعدادی از کارگران که در آن زمان در کار ساخت برج با ایشان کار می کردند زنده بودندویکی از آنان سید علی طباطبایی است که درسال 1389 فوت کرده وبه گفته اطرافیان حدود 100 سال عمر او بوده و اینجانب با او در اداره اوقاف رفسنجان آشنا شده واطلاعاتی در خصوص بناهای خشتی رفسنجان خصوصا خلیل آباد از اوگرفته وخود او درجمع عده ای از کارمندان اوقاف می گفت که من در جوانی با کربلایی یوسف گل کار کارکرده واونیز بنایی را نزد اوفراگرفته است. سید علی سالها در خانه میرزایی که استاد یوسف ساخته است زندگی می کرد وهم اکنون که دو سالی است که فوت کرده همسر او درهمان خانه قدیمی میرزایی که ثبت میراث فرهنگی نیز شده به همراه یکی از فرزندانش زندگی می کند. از آثاراو برج خلیل آباد وخانه های جلالی ومیرزایی و.... که از اقوام نزدیک استاد یوسف می باشند می باشد که در ادامه به برسی آن می پردازیم.           رفسنجان یکی از شهرهای مهم استان کرمان در ایران است. این شهر مرکز شهرستان رفسنجان است. شهر رفسنجان دارای آب و هوای نیمه کویری است. تابستان های نسبتا گرم و زمستان های سردی دارد. البته در اطراف این شهر مناطق کوهستانی زیادی نیز وجود دارد. ارتفاع شهر رفسنجان از سطح دریا تقریبا زیاد و حدود ۱۴۶۹ متر از سطح دریاست. البته مناطقی با ارتفاع حدود ۲۳۰۰ متر و بیشتر نیز در اطراف شهر رفسنجان قرار گرفته اند. برج خلیل آباد مربوط به دوره قاجار است و در رفسنجان، محله خلیل آباد، خیابان ۱۵ خرداد، کوچه برج واقع شده و این اثر در تاریخ ۲ مرداد ۱۳۸۷ با شمارهٔ ثبت ۲۳۱۲۴ به‌عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.   9-   استاد علی معماری   ( کربلایی علی  )    فرزند استاد محمد    -       متولد  1253      -       وفات   1325   هجری شمسی استادعلی فرزند  استاد  محمد واونیز فرزند استاد  شعبان بوده ونام پدر اونیز  استاد   محمد  بوده است   که هردو از معماران بنام کرمان(رفسنجان) در دویست سال گذشته بوده اند. اوحدودا درسال 1280در سفری که از کرمان به مشهد دارند به همراه برادرانش وعدهای ازاقوام وآشنایان به سبزوار می آیدو دراین شهر دیرینه ساکن می شوند وازدواج می کند وصاحب فرزندانی می شود . اودرسبزوار صاحب سه فرزند بنامهای حمزه وحسن وحسین میشود . اگر باشند کسانیکه سال 1325خورشیدی وقبل از آن را بیاد داشته باشندوآن دوران را درک کرده باشد  صدای رسای او را در صبح گاهان در چهاراه رضوی که محل تجمع کارگران وبناها (سرگذر)بوده است بیاد دارد که کارگران وبناها را سرپرستی ومدیریت می کرده وبه کار می گرفت. در آن زمان اواخر دوران قاجار است و سبزوار دارای برج وبارو وحصار بوده است خانه ها اکثرا خشتی وگلی وبه صورت باغ بوده است وکمتر خانه آجری درشهر یافت می شد. برق نبوده ومردم خانه های خود را با چراغ نفتی روشن می کرده اند.   چهره ای ازاستادعلی در سبزوار بالباس محلی دوران قاجار کسانیکه اورا دیده انددراین لباس بوده است  او معماری واستادی بزرگ وماهر بوده است که با توجه به سکونت او برادرانش در سبزواراز سال 1280 بیشتر بناهای مسکونی قدیمی شهردر اواخر دورا ن قاجار واوایل دوران پهلوی یعنی  ازسال 1280 تا  1325 خورشیدی که فوت می کند در کوچه ها ومحله های قدیمی شهر وحتی باغهای اطراف  کار اوبوده است .  و پل دو دهانه سنگی  در سال 1320 در مسیر جاد ه سبزوار به مشهد نرسیده به باغجر که از زیبایی واستحکام خاصی برخوردار است  و مقبره بقراط حکیم که به دستور و سفا رش خود بقراط به استاد شعبان  ساخته شده است   از کارهای او وبرادرش  بوده است  . یکی از پلهای سنگی درجاده قدیم مشهد که بدست استاد علی واستاد شعبان ساخته شده است   او مردی درشت هیکل و بلند قدبا ریشی بلند و سفیدگون بوده باشالی سفید رنگ برسر وبسیار مومن وشوخ طبع بوده است  ا ودر کارش وهنگام کار بسیار جدی ودقیق بوده است . وسیله کار او یک عدد شاغول وریسمانکاری که همیشه به کمرش بوده ودرهنگام  کار اکثرا  از این  وسیله استفاده می کرده  واز شاگردانش استاد حمزه ( فرزندش ) واستاد علی  می باشند  که دارای آثار زیبایی از معماری درشهر سبزوار هستند که بعضی از آنها هنوز موجود می باشد.                                      مقبره بقراط ساخته شده بدست استاد علی واستاد شعبان  همانطور که اشاره شد اکثر کارهای  مسکونی  ساخته شده در  1280 تا 1325  در بافت قدیم شهر همچون کوچه افتخا رو سرسنگ وکلاه فرنگی ونقابشک وکوچه حمام حکیم و.... مانند منازل  شریعتمداریها ( حاج میرزا محمد علی  و  حاج محمد ابراهیم)  وخانه های غفوری مخصوصا ضیاء الحق غفوری وخانه شیخ الاسلام و منزل اسکوی ومنزل صدر زاده ومنزل نصر الله زاده و.....که بعضی تخریب شده اند وبعضی هنوز پابرجاست  از آثار اوست .وهمچنین چندین حمام قدیمی شهر  همچون حمام قیصریه و شهرزاد و حمام بقراط و حمام تبریزی و....از آن  هنراوست .   بنای جنوبی خانه شریعتمدار ازحیاط جنوبی   10- استاد شعبان فرزند محمد (1256خورشیدی) فرزند استاد  محمد   -    متولد  1256   -   وفات   1334  هجری شمسی استاد شعبان درسال1330 درکناردرب ورودی شهرداری قدیم سبزوار                                                                                                                                                                                                                                                         استادشعبان فرزند  استاد  محمد وبرادر استاد علی است که به همراه برادرش ودیگر آشنایان به سبزوار آمده است . آنان پس از ورودبه سبزوار در خیابان رضوی واطراف آن ساکن شده وشروع بکار می کنند. پس از مدتی که با همسایه ها واهالی آشنا شده وپس از گذشت چند سالی که کارهایی را بصورت خرد وکلان درسطح شهر وحومه آن انجام می دهند ودر شهر بعنوان معماران واستادان ماهروباذوق وهنر معرفی می شوند مورد توجه اهالی شهر ومسئولین حکومتی قرار می گیرند واستاد شعبان بعنوان معمار شهرداری دعوت به همکاری درامورشهر می شود. درآن زمان شهرداری بلدیه نام داشت ومحل آن هم در ارگ حکومتی واقع در باغ ملی کنونی بود.  . از بناهای ساخت او می توان به ساخت پل درمسیر جاده سبزوار به مشهد وسبزوار به تهران نام برد که یکی از آنها در مسیر جاده قدیم مشهد نرسیده به باغجرمی باشد که پلی است سنگی با دودها نه قوسی شکل  که فعلا موجود می باشد  و بنای هتل شهرداری سبزوار که متاسفانه نمای زیبای آن بدست عده ای معمار نما  تخریب شده  ومدفون گردیده  و حمام شهرزاد و بنای شهرداری قدیم در باغ ملی و ده ها منزل مسکونی زیبا  درسطح شهر مخصوصا در کوچه افتخار  دربین سالهای  1280 تا 1330   بوده اسست .او معمار رسمی  خانواده بقراط حکیم بوده است  وبا ایشان رفت وآمد خانوادگی داشته است ومقبره بقراط را بدستور اووبا همکاری استاد علی برادرش ساخته است وخود استاد شعبان نیز بنا بر وصیت وسفارش  بقراط در کنار مقبره اش بخاک سپرده شده است . بعضی از کارهایی که توسط استاد شعبان دراین مدت درشهرداری انجام شده است به شرح زیر می باشد. 1-احداث خیابانهای بیهق 2-احداث خیابان اسرار 3-احداث خیابان کاشفی 4- احداث خیابان اسد آبادی(پهلوی) 5-شهرداری قدیم سبزوار واقع در باغ ملی شهرداری سبزوار سمت راست –سینما شهرزاد چپ (عکس 1335)   تعدادی از معماران خانواده معماری درجلوشهرداری سبزوار سال1330 این بنا نیزدرزمان حضوراستادشعبان درشهرداری وبدست اووفرزندانش ساخته شده است.         هتل شهرداری سبزوار ساخته شده بدست استاد شعبان معماروقت شهرداری سبزوار نمای این بنا بااین زیبایی وهیبت خاص خود که نشان ازفرهنگ ومعماری آن دوران(اوایل پهلوی اول) می باشدمتاسفانه بدست کسانی تخریب شده وضربه جبران ناپذیری به آن واردشده که ادعای معماربودن رادارند ولی به نظراینجانب ایشان نه معمارهستند ونه معمار می شوند حتی اگرمدرک دکترای معماری را هم داشته باشد چراکه معماربودن به مدرک نیست .استاد شعبان معمار واستاد این بنا شاید سواد خواندن ونوشتن نداشت ولی دارای درک وفهم وشعور عمیقی  ازمعماری بودوهرشخص منصفی به این واقعیت واقف است.      درآن زمان پدر فرزند خود را از همان نوجوانی یعنی حدود 12-10 سالگی بکار می برد تادر جوانی استاد کاملی گردد بنابراین فرزندان آنها حداکثر در25 سالگی استاد ماهری می شدند ودرکنارپدر ویا جدای ازاوکارمی کردند. با توجه به اینکه استاد شعبان حد اکثر در سی سالگی به سبزوار آمده است بیش از سی سال در شهرداری مشغول بکار بوده است چرا که در یکی از نامه ها اشاره می کند که سالها است که در شهرداری مشغول کار است .لازم به ذکر است چون درآن زمان استخدامی وبیمه ای نبوده است بیشتر سالهای خدمتش را همچون دیگران روزمزد بوده است.  او براساس نامه هایی  که ازبایگانی راکد شهرداری   سبزوار  بدست آمده است  تا اندکی پس از سال 1330 معمار شهرداری سبزوار بوده است وپس از آن درخواست بازنشستگی می کند.                 نامه هایی از استاد شعبان در شهرداری سبزوار درسال 1330 درسن 74 سالگی     متاسفانه در شهرداری سابقه ای از شروع بکار اوپیدا نشد فقط چند نامه در پایان خدمت درسن 75 سالگی که درخواست بازنشستگی می کند پیدا شده ودرآن تاکید کرده که سالهاست درشهرداری خدمت می کند که سه برگ از آن نامه ها دراینجا روئیت می شود.   نامه ای دیگر از استاد شعبان دربایگانی شهرداری درسال 1330خورشیدی   استاد شعبان در سال 1334 در سن 78  سالگی پس از یک روز بستری در خانه فوت می کند وطبق سفارش بقراط استاد شعبان درکنار مقبره اوکه باتفاق برادرش استاد علی این معمار بزرگ ساخته اند بخاک سپرده می شود .(روحش شاد)   مقبره بقراط ساخته شده بدست استاد شعبان وبرادرش که محل دفن استاد شعبان نیز است   12- استاد حسین ( کربلایی حسین  )  فرزند استاد محمد متولد         1259    -      وفات 1320  خورشیدی  برادر کوچکتر استاد علی  و استاد شعبان او نیز از معماران واستادان بنام بوده است  که در کنار وهمره برادرانش مشغول بکار بوده است . استاد حسین دارای  دو پسر بنامهای  استاد علی اکبر واستاد علی اصغر بوده است  که هردو از معماران بنام بوده اند ودر تهران ساکن شده اند .   3-      حاج ابراهیم معماری   فرزند استاد شعبا  ن     -     متولد  سبزوار    1295  -  وفات    1375 خورشیدی  او بعد از استاد شعبان ودر  سال 1330 به شهرداری سبزوار می رود ومعمارشهرداری می شود . اوهمچنین بنایی رانزدپدرش استادشعبان می آموزد وسالها درکنارپدردرشهرداری مشغول بکارمی شود وپس ازفوت پدرباتوجه به سابقه کاری اودرشهرداری ومهارت کاریش معمارشهرداری می شود ودرسال 1360 پس ازبیش ازسی سال خدمت درشهرداری سبزوار بازنشست می شود . 4-      حاج  محمد معماری   فرزند  استاد شعبان   -   متولد  سبزوار    1298  -   وفات   11377   خورشیدی      اونیزبنایی رانزدپدرخود استادشعبان می آموزد وسالها درسبزوارمعماری شناخته شده ومعروفی بوده است وبناهای زیادی ساخته وبناهای ماهری در شهرسبزوارپرورش داده است وخانه اودرکوچه حمام حکیم یکی ازبناهای زیبای سنتی سبزوار بود که متاسفانه سالهاقبل تخریب شد . 5-      حاج  غلامرضا معماری   فرزند   استاد شعبا ن   -     متولد  سبزوار      1301    -   وفات  1365 خورشیدی  معماری بنام درسبزواربوده ودارای بناهای ارزشمند زیادی دراین شهرودیگرشهرها می باشد. اوبنایی رانزدپدرخوداستادشعبان می آموزد.                    6 -      حاج  غلامحسین  معماری                                                          فرزند استاد شعبا  ن  - متولد   سبزوار    1305  -   وفات   1368  خورشیدی     سالها کارشناس دادگستری وکارشناس املاک درقبل ازانقلاب سال 57 بود وزمینهای زیادی رااوتفکیک کرده ویکی ازآنها تفکیک واگذاری زمینهای محله پمپ بنزین سبزوار می باشد. اوهمچنین معماری بنام وشناخته شده ومورداعتماد مردم بوده وبناهای زیادی درسطح شهرساخته است .اوهمچون دیگربرادرانش بنایی رانزد پدرخوداستادشعبان می آموزد.                                             7 -حاج  حسین  معماری                                        فرزند  شعبان  -   متولد  سبزوار      1311   -  وفات   1388 خورشیدی    اونیز بناهای زیادی رادرشهرسبزوارساخته ازجمله ساختمان دادگستری – اداره دارایی – اداره پست وتلگراف – وده هامدرسه ودبیرستان وهنرستانو.....   8 -  حاج  حمزه  معماری    فرزند      استاد  علی  -   متولد  سبزوار    1302    -   وفات   1373 خورشیدی  اوفرزند ارشد استاد علی وبنایی رانزدپدرش آموخته است  دارای بناهای زیبایی در سطح شهر میباشد که بین سالهای 1320 تا سال 1354 مانندخانه شریعتمداریها وغفوریها و دکتر متولی ودکتر قاسمی و خانه علوی و منزل کوثری ونصرالله زاده وابراهیمی و.....ده ها خانه زیبای دیگر . البته کارهای دیگری نیزداشته است که آثارمعماری وسنتی شناخته نمی شود همانند هتل جهانگردی سبزوارودبستان کاشفی ودبستان غفوری وده ها خانه ومدرسه وبنای عام المنفعه دیگرتاقبل ازسال 1355 خورشیدی.   9-   استاد   علی اصغر معماری (استادعلی)      فرزند     ابراهیم     -     متولد   سبزوار      1302     -    وفات      1373 خورشیدی  از معماران بنام سبزواربوده  است .   او نیز مانند استاد حمزه دارای بناهای زیبایی در سطح شهر بوده مانند سردرب جنوبی بیمارستان حشمتیه و ساختمان هلال احمر و بیمارستان امدادی و بیمارستا حشمتیه  و ...... مرحوم محمد رضا اخوان که مدتی شهردارسبزواربوده است ودارای طبع شعرسرایی بوده واشعارش بیشتر به لهجه سبزواری است پس ازفوت ایشان درسال 1373 اشعارزیررا درخصوص اوسروده است که برمزاراومی باشد. اینکه می بینی بخاک اندراسیر          بوده استادی به کشوربینظیر کرده خدمت سالهادرسبزوار            بوده معماری به استادی شهیر درهلال احمربه خدمت روزوشب      بوده بربیچاره مردم دستگیر بس بناها مانده ازاویادگار                هم به شهروروستا ازاین خبیر هست امدادی وهلال احمرازاو          دوبنای سودمند ودلپذیر اوعلی اصغر معماری بنام               یادکن ازاوبحمدی درمسیر 10-   استاد   حسین   معماری     فرزند   استاد    علی   ( کربلایی علی  )     -   متولد  سبزوار  1314    -وفات  1379 خورشیدی   اوفرزند کوچک استاد علی است  که هنگام فوت پدر ده ساله بوده است  وپس از فوت پدر در کنار برادر بزرگش استاد حمزه مشغول بکار شده است ودرکنار اوبناهای ارزشمند زیادی را ازخود بجای گذاشته اند.   11- حاج علی اکبر طاهری سبزوار (فرزند استادحسین برادرکوچکتر استادعلی واستاد شعبان متولد    )     12- حاج علی اصغرطاهری سبزوار (فرزند استادحسین برادرکوچکتر استادعلی واستاد شعبان متولد    )       13- حاج طالب طاهری سبزوار (فرزند علی اکبر –  متولد       )     14- استاد غلامحسین معماریان ( فرزند استاد علی اکبر متولد 1314 وفات 1389 ) اوهم ازاستادان بنام سبزواربوده است وبنایی رانزد پدرش استاد علی اکبرآموخته است.     یکی ازخصوصیات اوتنددستی وسریع کاری اوبوده است بطوریکه کمتر کارگری درکناراو دوام می اورد. دراین مورد می گویند درساختمان پلاسکو تهران روزی 120 مترمربع تاق ضربی می زده درحالیکه یک نفربنا معمولا درروزبیش از40 مترمربع نمی تواند انجام دهد.   15- استاد ابولقاسم غلامزاده ( فرزنداستاد اکبر- متولد 1301 – وفات 1388 خورشیدی)     ایشان نیزبنایی رادرنزد پدرخود که استادی ماهربوده آموخته وسالها درشهرداری سبزوارمشغول بکاربوده است. تعدادی از معماران خانواده معماری درسال 1335 ابراهیم-محمد-غلامرضا-غلامحسین-حسین-حمزه-علی اصغر-علی اکبروابولقاسم درعکس دیده می شوند.   جلسه مناقصه درفرمانداری دهه چهل خورشیدی درعکس استادحمزه وحاج غلامرضا واستادعلی اصغردیده می شوند.   بنا های بجا مانده از این معماران:   الف     :     بناهای بجا مانده از استاد علی واستاد  شعبان معماری در  هشتاد سال گذشته   1-      ساختمان شهرداری قدیم واقع در باغ ملی طبقه زیرین سینما شهرزاد  ( این بنا در قبل ازانقلاب تخریب شده است واکنون اثری از آن نیست ومحل آن هم ورودی شهرداری مرکز میباشد) 2- احداث خیابانهای بیهق واسراروکاشفی واسد آبادی ومیادین قدیمی شهرتوسط استادشعبان وفرزندانش به عبارتی پی ریزی شهرسبزوار به شکل کنونی درآن دوران توسط این خانواده صورت گرفته است.   3- ساختمان هتل شهرداری قدیم یا  (مونی کی پال هتل    C-L-M- ) درباغ ملی  جهت اسکان آلمانیهایی که دراحداث راه آهن مشهد تهران مشغول بوده اند که در محل ورودی شهرداری مرکز بوده وبعدازتخریب آن هتل شهرداری واقع درچهاراه دادگستری ساخته شد وآنرانیز (c-l-m) می نامیدند. 4- ساختمان هتل شهرداری واقع در خیابان بهار چهار اه دادگستری محل فعلی شورای شهر که دارای معماری زیبایی بوده است ولی متاسفانه نمای آن تخریب شده است  وزیبایی آن ازبین رفته است .   5- مقبره بقراط واقع در بیهق شرقی نرسیده به فلکه کارگر  ساخته شده به سفارش شخص بقراط حکیم توسط استاد علی واستاد شعبان  1320 6- احداث پل قوسی سنگی در مسیر جاده قدیم سبزوار به مشهد        1310 7- احداث حمام شهرزاد واقع در خیابان   نواب   جنب سینما سعدی  در محل فعلی نیروی انتظامی  که تخریب شده است . 8-      وساختمانهای مسکونی  در سطح شهر   ساخته شده در سال   1275 تا 1325  مخصوصا در کوچه افتخار همچون منازل  شریعتمداریها ( حاج میرزا محمد علی  و  حاج محمد ابراهیم و حاج ضیا الحق شریعتمداری  )  و منزل اسکوی ومنزل توفیقی ومنزل صدر زاده ومنزل نصر الله زاده و.....که بعضی تخریب شده اند وبعضی هنوز پابرجاست  . 9-      ساختمان شهرداری قدیم واقع در باغ ملی طبقه زیرین سینما شهرزاد  ( این بنا در قبل ازانقلاب تخریب شده است واکنون اثری از آن نیست ومحل آن هم ورودی شهرداری مرکز میباشد) 10-  ساختمان هتل شهرداری قدیم یا  (مونی کی پال هتل    C-L-M- ) درباغ ملی  جهت اسکان آلمانیهایی که دراحداث راه آهن مشهد تهران مشغول بوده اند که در محل ورودی شهرداری مرکز بوده است  . 11-  ساختمان هتل شهرداری واقع در خیابان بهار چهار اه دادگستری محل فعلی شورای شهر که دارای معماری زیبایی بوده است ولی متاسفانه نمای آن تخریب شده است  وزیبایی آن ازبین رفته است . این ساختمان سالها در برابر باد وباران ودیگر عوامل جوی مقابله کرده است وتکان نخورده است ولی بدست معمار ان ومهندسین  آسیب دیده وزیبایی آن در زیر ذوق ونبوغ اینان مدفون گردیده است . 12-  مقبره بقراط واقع در بیهق شرقی نرسیده به فلکه کارگر  ساخته شده به سفارش شخص بقراط حکیم توسط استاد علی واستاد شعبان  1320 حسین وغلامرضا وعلی اصغر دردهه 40 13-  احداث چندین  پل سنگی در مسیر جاده قدیم سبزوار به مشهد        1310 14-  احداث حمام شهرزاد واقع در خیابان   نواب   جنب سینما سعدی  در محل فعلی نیروی انتظامی  که تخریب شده است . 15-  ساختمانهای مسکونی  در سطح شهر   ساخته شده در سال   1275 تا 1325  مخصوصا در کوچه افتخار همچون منازل  شریعتمداریها وغفوریها وشیخ الاسلام وعلویها و.........  ب: بناهای احداث شده توسط فرزندان ایشان ازدهه بیست به بعد 1-   ساختمان  حلال احمر  ( شیروخورشید) واقع در چهاراه دادگستری در سال 1338 2-   ساختمان دادگستری سبزوار 3-   ساختمان اداره دارایی واقع در خیابان عطاملک  ( حاج حسین ) 4-   ساختمان سیلوی گندم سبزوارکه توسط شرکتهای روسی انجام می شدومعمارآن ازخانواده معماری بوده اند. 5-   بیمارستان امداد         6-     ساختمان اداره منابع طبیعی واقع در ابتدای خیابان 7-     ساختمان اداره پنبه  واقع در خیابان عظمیان  8-   هتل جهنگردی سبزوار  واقع درمیدان مادر                                         بیمارستان امداد                                                  بیمارستان حشمتیه                                  هتل جهانگردی   9-   سردرب جنوبی بیماستان حشمتیه وبیمارستان حشمتیه  10-    دبیرستان گوهرشاد  11-   ساختمان ماکرویو (تلویزون )    12-   ساختمان پیش آهنگی واقع در فلکه کارگر 13-   دبیرستان 22 بهمن ( ششم بهمن ) واقع در خیابان 22بهمن 14-   دبیرستان ابن یمین واقع در خیابان ابن یمین 15-   دبیرستان اسرار واقع در میدان حکیم 16-   هنرستان فنی دکتر علی شریعتی (اولین هنرستان سبزوار) 17-   ساختمان معلولین ذهنی امیرالمومنین (ع) واقع در بلوار کشاورز 18-   راه اندازی اولین شن شویی سبزوار در سلیمانیه 19-   فلکه سی هزار متری سبزوار                           خانه دکترقاسمی                                                                                        اداره پست سبزوار 20-   احداث کارخانه آجرفشاری هفمان 21-   حمام تبریزی واقع در خیابان بیهق 22-   حمام بقراط واقع در فلکه اسرار 23-   حمام صفاری واقع در اسرار جنوبی 24-   حمام فصیحی واقع در خیابان اسرار جنوبی 25-   ساختمان مسکونی منزل حاج میرزا محمد حسین علوی واقع در فلکه سه گوش 26-   ساختمان مسکونی آقای محمد ابراهیم شریعتمداری 27 – منزل مسکونی حاج  میرزا محمد حسین شریعتمداری 27 –منازل  حاج  ضیاالحق غفوری  28 – منازل  حاج محمد ابراهیم شریعتمداری 29-   ساختمان مسکونی منزل آقای میرزاحسن قاسمی واقع در خیابان کاشفی روبروی بیمارستان مبینی (تخریب شده) 30-   ساختمان مسکونی آقای نصرالله زاده واقع در خیابان 14متری 31-   ساختمان مسکونی آقای دکتر حسن قاسمی واقع در خیابان اسد آبادی 32-   منزل دکتر محمد متولی واقع در نجا آباد 33-   باغ متولی 34-   ساختمان مسکونی آقای علوی  خیابان اسدآبادی روبروی بیمه ایران 35- منزل اسکویی 36 – خانه محمد حسین علوی درکوچه حمام حکیم(تخریب شده)                          خانه علوی درفلکه سه گوش                                          قسمتی ازنمای خانه علوی درکوچه حمام حکیم 37- بنای دبستان قدیمی کاشفی 38 – خانه شیخ الاسلام درخیابان استادحمزه وحاج غلامرضا وحاج غلامحسین معماری درآرامگاه فردوسی دهه سی خورشیدی وده ها اثر وبنای زیبای مسکونی وعمومی دیگر درسطح شهر واطراف آن  که یا تخریب شده ویا موجود می باشد . استادعلی اصغر واستاد حسین دراوایل دهه چهل     تعدادی از بناها  ومعماران که در کنار ایشان  معمار یا بنا شده اند . عده ای از  کسانی که در کنار  ایشان  به استادی  رسیده اند   حد اقل   بیش از 50 نفر  هستند  که تعدادی از آنها عبارتند از : 1-      حاج جعفر تاتاری 2-      استاد اسدالله سالاری 3-      استاد سیف الله سالاری 4-      حاج عباس ذولجلالی 5-      حاج میرضا ابراهیم دولت آبادی 6-      حاج غلامرضا هلاک آبادی 7-      استاد احمد ریوندی 8-      استاد احمد کوشکی 9-      حاج  محمد رضاذبیهی پور 10-  حاج حسین ذبیهی 11-  حاج عباس کوشکی 12-  استاد حسن صفری 13-  استاد علی وجدانی 14-  استادابراهیم وجدانی 15-  استاد احمد ریوندی 16-   استاد  ذولفقار    ابراهیمی   وده ها  معمار وبنای دیگر آیا معماران اکنون  نیز شاگردانی خلف پرورش می دهند . آیا خود چیزی آموخته اند تا بدیگری منتقل کنند.  به امید روزی که معماری ما سامان گیرد .   تعدادی ازمعماران خانواده معماری درسال 1335   آثارمعماری خاندان معماری   آثارمعماری ازاین خانوتده در دومرحله ودومکان می باشد یکی درکرمان دریکصد سال گذشته( قبل از سال 1300خورشیدی) ودیگری درسبزوار ازسال 1280تا 1340خورشیدی . ابتدا به برسی آثاراین خانواده درکرمان می پردازیم.   آثار معماری درکرمان  : همانطور که در ابتدا بیان شده است عده ای ازاین خانواده ازسال 1280 ازاستان کرمان شهرستان رفسنجان عازم خراسان شده ودرشهرستان سبزوار ساکن شدند باتوجه به برسیهایی که انجام شده است تعدادی از آثارآنان دررفسنجان محله خلیل آبادشناسایی گردیده است مانند برج خلیل آباد وخانه های مسکونی میرزایی وجلا لیها که هردو ازاقوام وخویشان خانواده معماری (استاد یوسف واستادمحمد)می باشند که مورد برسی قرار می گیرد وانشاء الله درآینده نیز برسی بیشتری درخصوص دیگر کارهای ایشان دررفسنجان وکرمان انجام خواهد شد . باتوجه به پیشینه معماری دراین خاندان بدون تردید بنا های بسیاردیگری ازخشت وگل وآجردراین شهر وجودخواهد داشت که می بایست شناسایی ومعرفی گردد.             آثارمعماری این خانواده درکرمان 1-    برج محله خلیل آبادرفسنجان : برج وباروها   :سرزمین ایران در گذشته ، به علت وضعیت جغرافیایی خاص اقوام و طوایف مختلف برای دسترسی به غرب و شرق مجبور بودند ازاین سرزمین عبور کنند و در نتیجه همواره مورد توجه و تهاجم به ویژه از طرف شرق و شمال شرق بوده است. نارین قلعه نارین قلعه یا كهندژ در شهر باستانی میبد بر فراز تپه ای بلند بنا شده و بر تمامی ‌شهر میبد و پیرامون آن دید دارد. كهندژ یا قهندژ نام دژهای كهنی است كه در آغاز پیدایش شهرها بنا شده اند. این دژها در پیش از اسلام و بیشتر در دوران ماد، هخامنشی و اشكانی ساخته شده و بناهایی تك و پر تراكم بودند كه بر فراز تپه‌های طبیعی یا مصنوعی می‌ساختند. نارین قلعه میبد یك كهندژ است و از بناهای باستانی خشتی بازمانده در ایران است علی رغم گزندهای روزگار هنوز پا برجاست و می‌توان آن را نمادی از هویت تاریخی و فرهنگی ایران دانست. یورش مغولان ،ازبک ها و ترکمن ها ودیگرقبایل اطراف  دائما کشور ما را مورد تاخت و تاز قرار می دادند و از غرب،تهاجم اسکندر و عربها و حملات مکرر رومیان و عثمانی ها دائما امنیت ما را تهدید می کردند زندگی در چنین منطقه نا امنی ایرانیان را به ساختن ارگ،قلعه،برج و بارو ودیگربناهی حفاظتی مجبور کرد. برج وباروی سبزوار: کهندژ يا مهندژ به معنی دژ قديمی- دژ يعنی ساختمان- قلعه مهم شهر بوده است. کهندژ گاهی در درون شهر و گاهی اوقات بيرون باروی شهر و معمولاً در کوی ارگ بوده است (ارگ يعنی محله فرمانروايي). محافظ آنجا ارگ بُد بوده و  برای خودش خندق و  بارو داشته است. كهندژ يا ارگ سبزوار از دوره ساسانيان در سمت شمال شهر و نزديك به دروازه ارگ واقع بوده است. درتاريخ بيهق و ديگر منابع و سفرنامه ها ضمن بيان وقايع تاريخي كراراً از اين دژ، نام برده شده است. بيهقي مي نويسد: اين قلعه را كه در ميان قصبه(سبزوار)است سپيد دژ خواند ه اند كه هرسالي بيرون آنرا به گچ سپيد مجصص گردانيدندي و در قصبه بيش ازآن خلق نماند كه در حصار قديم و اين قلعه آرام گرفتند(بيهقي-1375-46). قلعه مزبور در حوادث گوناگون بارها صدمه ديده و باز مرمت يا تجديد بنا شده است. بيهقي مي نويسد كه در سال488هجري شاه ديوار(بارو) و قلعه سبزوار به دست ارسلان ارغو فرزند آلب ارسلان سلجوقي ويران و در سال531 هجري اين قلعه بدست زكي ابوسعدعلي كه بازرگاني اهل گرگان بوده عمارت گرديده است. مؤلف تاريخ بيهق ضمن بيان واقعه سفر ملكشاه سلجوقي به سبزوار از قلعه مزبور نام برده و مي نويسد: سلطان ملكشاه گذر بر قصبه كردي و بر بام قلعه رفتي و ترنج و نارنج در عراده مي نهادي و مي انداختي (بيهقي-1375-275). گاهي از اين ارگ حكومتي جهت اجراي احكام هم استفاده مي كرده اند يعني دزدان و مستعمران را از بالاي آن به پايين(ته خندق) پرت مي كرده اند. برج وبارو: قديمي ترين اشاره اي كه در تاريخ بيهق به حصار و دروازه شهر سبزوار شده مربوط به سده دوم هجري است.در اوايل سده پنجم هجري حصار شهر  بر جاي بوده چنانكه بيهقي در ذكرواقعه غارت بيرون شهر و نا امني سال 429 هجري مي نويسد: به هفت سال بيرون قصبه كشت نكردند.كشتي كه بود در اندرون شاه ديوار بود، بر سلطان طغرل سلجوقي خطبه كردند،دراين هفت سال گوشت گوسفند نخوردند.(بيهقي-1375-268)  این مطالب مربوط به اقای معماری میباشد که مقدمات چاپ کتاب ان انشاءاله فرهم خواهد شد و خوانندگان گرامی با روحیات معماران اشنا خواهند شد . نقل به تلخیص باذکر ماخذ با اجازه سرور گرامی اقای معماری ست .